اشاره: به جرأت مي توان اذعان کرد که والاترين و ارزش مندترين عيد شيعيان، عيد غدير خم است؛ چرا که در اين روز، دين بر مسلمين، کامل شد و نعمت براي آنها تمام: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا. پيامبر بزرگ اسلام نيز به اين نكته اشاره کرده و مىفرمايد: «روز غديرخم، برترين اعياد امت من است. روزى است كه خداى متعال، مرا فرمان داد تا برادرم على بن ابى طالب را به عنوان پرچمى هدايتگر براى امتم تعيين كنم كه پس از من به وسيله او راهنمايى شوند، و آن، روزى است كه خداوند در آن روز، دين را كامل ساخت و نعمت را بر امتم به كمال و تمام رساند و اسلام را به عنوان دين، برايشان پسنديد.»
سال دهم هجري بود. اسلام، سراسر جزيره العرب را فرا گرفته بود. همه قبايل به اسلام گرويده و به رسالت پيامبر خاتم(ص) اقرار کرده بودند. ديگر اثري از بت و بت پرستي به چشم نمي خورد. تلاش هاي خستگي ناپذير پيامبر به ثمر نشسته، و ميوه شيرين خود را به بار آورده بود. بت از سرير الوهيت فرود آمده و کلمه طيبه لا اله الا الله در سراسر جزيره العرب، طنين افکن شده، و امواج رو به توسعه آن، خارج از مرزها را نيز متوجه خود ساخته بود.
اکنون ديگر تنها تفاوت مردم با همديگر در مراتب قلبي ايمان و سابقه آنان در اسلام شده بود. پيامبر(ص) که تقريباً در حدود 23 سال، سخت ترين رنج ها را تحمل کرده، و در تمام اين مدت طولاني بدون احساس خستگي، لحظه اي در انجام وظيفه ابلاغ رسالت، کوتاهي نکرده بود، اينک دريافته بود که به زودي از اين جهان، رخت فرو خواهد بست و به ديدار معبودش خواهد شتافت. پس همچنان بي وقفه مي کوشيد تا آداب و احکام اسلام را به آنان بياموزد. در آن زمان، هنوز فرصتي براي ابلاغ يا آموزش اندکي از احکام اسلام، از جمله، فريضه مهم حج فراهم نيامده بود.
رسول گرامي اسلام(ص) که گويا پيش بيني مي کردند که حادثه مهمي در پيش رو است، در دعوتي همگاني، مسلمانان را از اقصي نقاط براي همراهي در آخرين سفر حج خود، يعني حجه الوداع فراخواندند. جمعيت بسياري متشکل از همه اهل بيت پيامبر(ص) و تمام مهاجرين و انصار و قبايل عرب و گروه عظيمي از مردم که بيش از صد هزار نفر نقل شده است، مهياي رفتن به اين سفر شدند. روز 25 ذي القعده، کاروان بزرگ حج به پيشوايي پيامبر مکرم اسلام(ص) از شهر مدينه به سوي خانه خدا به حرکت در آمد(علي اکبر اشعري، پيام غدير).
هجرت پيامبر و خروج ايشان از مکه معظمه، نقطه عطفي در تاريخ اسلام به شمار مي رود، و بعد از اين هجرت، حضرت، سه مرتبه ديگر به مکه سفر کردند؛ که اين سفر، يعني سفر حجه الوداع، سومين و آخرين آنها بود. در اين سفر آخري، ايشان براي اولين مرتبه، به صورت رسمي اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند. در اين سفر، دو هدف اساسي، مد نظر پيامبر بود: حج و مسئله خلافت و جانشيني پس از پيامبر(ص)(محمد باقر انصاري، اسرار غدير).
وقتي اعمال حج به پايان رسيد، رسول خدا(ص) و حاجيان، آهنگ بازگشت به شهر و ديار خود نمودند. در مسير بازگشت، جبرئيل امين، آيه اي از طرف خداوند متعال بر پيامبر اکرم(ص) نازل کرد. آيه اي که مسير تاريخ را عوض کرد: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمک من الناس؛ اي پيامبر! آن چه را از سوي پروردگارت به تو فرود آمده(معرفي علي(ع) به عنوان امام و جانشين پيامبر(ص)) به مردم ابلاغ کن. و اگر اين کار را نکني، در واقع، رسالت خود را به انجام نرسانده اي، و خداوند، تو را از (فتنه و گزند) مردم نگه مي دارد(مائده، آيه 67). شهيد مرتضي مطهري در باب اين آيه سوره مائده مي فرمايد: اين جا لحن، خيلى شديد است: اى پيامبر! آن چه را كه بر تو نازل شد، تبليغ كن و اگر تبليغ نكنى، رسالت الهى را تبليغ نكردهاى. مفاد اين آيه، آن چنان شديد است كه مفاد حديث «من مات و لم يعرف امام زمانه، مات ميته جاهليه.». اجمالاً خود آيه نشان مىدهد كه موضوع، آن چنان مهم است كه اگر پيغمبر(ص) تبليع نكند، اصلاً رسالتش را ابلاغ نكرده است.
سوره مائده به اتفاق شيعه و سنى، آخرين سورهاى است كه بر پيغمبراکرم نازل شده و اين آيات، جزء آخرين آياتى است كه بر پيامبر نازل شده، يعنى در وقتى نازل شده كه پيغمبر(ص)، تمام دستورات ديگر را در مدت سيزده سال مكه و ده سال مدينه گفته بوده و اين، جزء آخرين دستورات بوده است. شيعه، سؤال مىكند: اين دستورى كه جزء آخرين دستورهاست و آن قدر مهم است كه اگر پيغمبر، آن را ابلاغ نكند، همه گذشتهها كان لم يكن [هيچ و پوچ] است چيست؟ يعنى شما نمىتوانيد موضوعى نشان بدهيد كه مربوط باشد به سال هاى آخر عمر پيغمبر و اهميتش در آن درجه باشد كه اگر ابلاغ نشود، هيچ چيز ابلاغ نشده است. ولى ما مىگوييم آن موضوع، مسئله امامت است كه اگر نباشد، همه چيز كان لم يكن است، يعنى شيرازه اسلام از هم مىپاشد. به علاوه، شيعه از كلمات و روايات خود اهل تسنن، دليل مىآورد كه اين آيه در غدير خم نازل شده است(مرتضي مطهري، امامت و رهبري).
همچنين شهيد مطهرى، آيه اكمال(اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا(مائده، آيه 3)) را اين چنين تفسير مىنمايد: امروز، دين را به حد كمال رساندم و نعمت را به حد آخر، تمام كردم، امروز است كه ديگر اسلام را براى شما به عنوان يك دين پسنديدم، نشان مىدهد كه در آن روز، جريانى رخ داده كه آن قدر با اهميت است كه آن را مكمل دين و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام، اسلام است و خدا اين اسلام را همان مىبيند كه مىخواسته و با نبودن آن، اسلام، اسلام نيست.
شيعه به لحن اين آيه كه تا اين درجه براى اين موضوع اهميت قائل است استدلال مىكند و مىگويد: آن موضوعى كه بتواند نامش مكمل دين و متمم نعمت و آن چيزى باشد كه با نبودنش، اسلام، اسلام نيست، چه بوده است؟ مىگويد ما مىتوانيم موضوعى را نشان بدهيم كه در آن درجه از اهميت باشد، ولى شما نمىتوانيد. به علاوه، رواياتى هست كه تأييد مىكند اين آيه هم در همين موضوع [غدير خم] وارد شده است(همان). هر چند پيش از اين(روز غدير خم) پيامبر، بارها جانشين خود را به مردم، معرفي کرده بود، اما اين بار، اين دستور و فرمان الهي، مأموريتي خطير را بر دوش پيامبر مي گذاشت؛ آن هم اعلان چيزي که همگان مي بايست از آن با خبر و آگاه شوند، و اگر پيامبر، اين خبر را ابلاغ نکند، گويا تاکنون کاري صورت نگرفته است: و ان لم تفعل فما بلغت رسالته.
بنابراين، بهترين موقعيت براي اعلان چنين پيامي، همين جا، يعني غدير خم بود. جايي که راه مصر و عراق و مدينه و حضرموت و تهامه از يکديگر جدا مي شد و همه حاجيان، ناگزير از آن عبور مي کردند(اشعري، پيشين). هر چند، شرايط مکاني غدير خم، به ويژه در آن روز بسيار گرم و طاقت فرسا، با درختاني انگشت شمار و اين همه جمعيت، هرگز محل مناسبي براي فرود و توقف نبود، اما چون مکاني بود که حاجيان بايد از آن جا مي گذشتند تا به شهر و ديار خود بروند، پيامبر، مأمور بود تا بدون درنگ و توقف، دستور الهي را در حضور انبوه شاهدان حاضر، اجرا کند و پيام خداوند را در چنين جمعيت انبوهي به مردم برساند تا اين خبر در گستره زمان و مکان، پراکنده شود و در طول اعصار و قرون، بسان خورشيدي تابناک بدرخشد و منکران را ياراي انکار آن نباشد.
بنابراين دستور داد تا کاروانيان، توقف کنند، زير تعداد درخت اندکي که در آن جا بود را پاک کنند، و از جهاز شتران، تلي مرتفع بسازند که به همه جمعيت، اشراف داشته باشد. مناديان فرياد بزنند تا آنها که پيشتر رفته اند، بازگردند و آنها که در پس جمعيت، دور مانده اند، خود را برسانند. جمعيت، گرد هم آمدند. همه منتظرند تا ببينند چه واقعه مهمي رخ داده که پيامبر، آنها را در چنين اجتماعي فرا خوانده است. طنين اذان در بيابان پيچيد و بانگ تکبير مؤذن، بلند شد. مسلمانان، نماز را به امامت رسول خدا به جماعت برگزار کردند. بعد از پايان نماز، پيامبر بر فراز جهاز شتران، در وسط جمعيت قرار گرفته و علي را نيز به نزد خود فراخواندند و در سمت راست خود جاي دادند(همان).
پيامبر(ص) پس از حمد و ستايش خداوند و ذکر مقام خلافت و ولايت اميرالمؤمنين علي(ع) در خطبه خود در آن روز بزرگ، فرمودند: باطن قرآن و تفسير آن را براي شما بيان نمي کند؛ مگر اين کسي که من، دست او را مي گيرم و او را بلند مي کنم و بازويش را گرفته و بالا مي برم. بعد از اين که پيامبر، اين جمله را فرمودند، بازوي علي بن ابي طالب را بلند کرده و اين جمله تاريخي و مهم را فرمودند که: هر کس، من مولا و صاحب اختيار اويم، اين علي، مولي و صاحب اختيار اوست: من کنت مولاه فهذا علي مولاه. پس از اين که خطبه پيامبر به پايان رسيد، مردم به سوي پيغمبر و علي شتافته و با ايشان بيعت نمودند. در اين جا رسول اکرم نيز به علي تبريک و تهنيت گفته و فرمودند: الحمد لله الذي فضلنا علي جميع العالمين. نکته بسيار مهم در اين روز، اين که پيامبر در روز غدير، مکرراً مي فرمودند به من تبريک بگوييد، به من تهنيت بگوييد؛ زيرا خداوند، مرا به نبوت و اهل بيتم را به امامت، اختصاص داده است.
اغلب ائمه اطهار عليهم السلام به فضيلت و اهميت اين عيد بزرگ شيعيان اشاره کرده و در فرمايشات خود به ارزش مندي و گران قدري آن روز توجه داده اند. مثلاً امام صادق(ع)، اين عيد را عيد الله اکبر و عيد بزرگ خداوند دانسته، آن را افضل از عيد فطر، عيد قربان و جمعه قلمداد کرده و مي فرمايد: شايد گمان کني که خداوند، روزي با حرمت تر از روز غدير، خلق کرده است! نه به خدا قسم، نه به خدا قسم، نه به خدا قسم(عوالم). همچنين امام رضا(ع) در باب اين روز مي فرمايد: هر کس، اين روز را عيد بگيرد، خداوند، مالش را زياد مي کند(همان).
حضرت علي(ع) نيز ضمن اين که روز غدير خم را عيد گرفتند، در سالي که روز جمعه، عيد غدير بود، در خطبه عيد فرمودند: خداوند متعال براى شما مؤمنان، امروز دو عيد بزرگ و شكوه مند را مقارن قرار داده است كه كمال هر كدام به ديگرى است، تا نيكى واحسان خويش را درباره شما كامل سازد و شما را به راه رشد برساند و شما را دنباله رو كسانى قرار دهد كه با نور هدايتش روشنايى گرفتهاند و شما را به راه نيكوى خويش ببرد و به نحو كامل از شما پذيرايى كند. پس جمعه را محل گردهمايى شما قرار داده و به آن فراخوانده است، تا گذشته را پاك سازد و آلودگي هاى جمعه تا جمعه را بشويد، نيز براى يادآورى مؤمنان و بيان خشيت تقواپيشگان مقرر ساخته است و پاداشى چند برابر پاداش هاى مطيعان در روزهاى ديگر قرار داده و كمال اين عيد، فرمانبردارى از امر الهى و پرهيز از نهى او و گردن نهادن به طاعت اوست.
پس توحيد خدا، جز با اعتراف به نبوت پيامبر(ص) پذيرفته نيست و دين، جز با قبول ولايت به امر الهى قبول نمىشود و اسباب طاعت خدا جز با چنگ زدن به دستگيرههاى خدا و اهل ولايت، سامان نمىپذيرد. خداوند در روز غدير، بر پيامبرش چيزى نازل كرد كه بيانگر ارادهاش درباره خالصان و برگزيدگان است و او را فرمان داد كه پيام را ابلاغ كند و از بيماردلان و منافقان هراس نداشته باشد و حفاظت او را عهده دار باشد... سپس فرمود: رحمت خدا برشما باد! پس از پايان اين تجمع، به خانههايتان برگرديد و به خانواده خود، وسعت و گشايش دهيد و به برادران خود نيكى كنيد و خداوند را بر نعمتى كه ارزانىتان كرده، سپاس گوييد.
با هم باشيد، تا خداوند هم متحدتان سازد. به يكديگر نيكى كنيد، تا خداوند هم، الفت شما را پايدار كند، از نعمت الهى به يكديگر هديه دهيد، آن گونه كه خداوند بر شما منت نهاده و پاداش آن را در اين روز، چندين برابر عيدهاى گذشته و آينده قرار داده است. نيكى در اين روز، ثروت را مىافزايد و عمر را طولانى مىكند. ابراز عاطفه و محبت به هم در اين روز، موجب رحمت و لطف خدا مىشود. تا مىتوانيد، در اين روز از وجودتان خرج خانواده و برادرانتان كنيد و در برخوردها و ملاقات ها ابراز شادمانى و سرور كنيد(مصباح المتهجد).
در کتاب خصال شيخ صدوق از مفضل بن عمر روايت شده است كه به حضرت صادق(ع) عرض كردم: مسلمانان چند عيد دارند؟ فرمود: چهارعيد. گفتم: عيد فطر و قربان و جمعه را مىدانم. فرمود: برتر از آنها روز هيجدهم ذى الحجه است. روزى كه پيامبر خدا(ص)،(دست) حضرت امير(ع) را بلند كرد و او را حجت بر مردم قرار داد. پرسيدم: در اين روز، چه بايد بكنيم؟ فرمود: با آن كه هر لحظه بايد خدا را شكر كرد، ولى در اين روز، به شكرانه نعمت الهى بايد روزه گرفت. انبياى ديگر نيز اين گونه به اوصياى خود، سفارش مىكردند كه روز معرفى وصى را روزه بدارند و عيد بگيرند.
در خاتمه اين نوشتار به فرمايشات امام رضا(ع) که در کتاب المراقبات ميرزا جواد ملکي تبريزي آمده است، اشاره مي کنيم و در انتها نيز به اعمالي که در اين روز، شايسته است تا انجام شود، مي پردازيم. امام رضا(ع)، اين روز را روز تبسم نمودن در چهره مؤمنان دانسته و مي فرمايد کسي که در روز عيد غدير به چهره برادر خود، تبسم نمايد، خداوند در روز قيامت به ديده رحمت به او نگريسته، هزار حاجت او را برآورده نموده و کاخي از مرواريدهاي بزرگ و درخشان و سفيد براي او در بهشت ساخته و چهره او را زيبا مي نمايد. اين روز، روز آراستن است؛ کسي که براي روز غدير، خود را بيارايد، خداوند، تمام گناهان کوچک و بزرگ او را بخشيده و فرشتگاني را مأمور مي کند که از اين روز تا سال آينده در چنين روزي، براي او کارهاي نيک نوشته و مقام او را بالا ببرند و اگر از دنيا برود، با شهادت از دنيا رفته و اگر زنده بماند با سعادت زندگي خواهد کرد و کسي که مؤمني را ديدار کند، خداوند، هفتاد نور وارد قبر او نموده، قبر او را وسعت داده و ....
اما در انتها به آدابي که در اين روز ذکر شده و انجام آن سفارش شده است، اشاره مي کنيم. 1. روزه؛ 2. غسل؛ 3. زيارت حضرت امير(ع)؛ 4. صلوات بر محمد و آل محمد عليهم السلام؛ 5. لباس نيکو پوشيدن و بوي خوش استعمال کردن؛ 6. به ديدار بستگان و ساير مؤمنان رفتن و هنگام دست دادن، گفتن اين عبارت: الحمدلله الذي جعلني من المتمسکين بولايه اميرالمؤمنين و الائمه عليهم السلام؛ 7. هديه دادن و ديگران را شاد کردن؛ 8. اطعام مؤمنان؛ به ويژه افطار دادن به روزه داران؛ 9. پيمان برادري بستن؛ 10. دو رکعت نماز در نزديک ظهر؛ با کيفيتي که در مفاتيح الجنان آمده است.
با توجه به آن چه در اين نوشتار گفته شد، ارزش اين روز بزرگ و با برکت همانند شب قدر است که داراي برکت و ارزش فراواني است؛ به گونه اي که امام صادق(ع) مي فرمايد: عبادت در آن روز، برابر است با عبادت هشتاد ماه، و سزاوار است که در آن روز، بسيار ياد خداي عزوجل شود و ذکر او گفته شود، و درود و صلوات بر پيغمبر فرستاده شود.