به گزارش «شیعه نیوز»، حميدرضا عسگري در روزنامه آفرینش نوشت: زندگي ماشيني امروزي باعث شده است انسانها از صبحگاه تا شامگاه به صورتهاي گوناگون با هيجانها، تنشها، استرسها و نگرانيهايي مواجه باشند و دچار عارضههاي رواني گردند. سازمان بهداشت جهاني سلامت رواني را اينگونه تعريف کرده است:
«سلامت رواني عبارت است از کيفيت زندگي يک فرد که مي تواند توانايي هاي خود را شناسايي کند و با استرس هاي روزمره به راحتي کنار بيايد. يک فرد سالم از لحاظ رواني بايد بتواند به راحتي کار کند و با جامعه در مشارکت باشد».
احسـاس غمگيني و خلق منفي بصـورت گاه بـه گاه در زندگي،امري طبيعي است. غمگيني واكنش طبيعي نسبت به مشكلات، موانع، فقدان ها و شكسـت هاي زندگي است. همه ما گاهي چنين مسايلي را تجربه مي كنيم و غمگين و بي حوصله مي شويم، اما اگر اين حالت ها به مدت طولاني باقي بماند ما را درخود فرو مي برد و ممكن است دچار افسردگي شـويم. بنابراين افسـردگي فراتر از يك غمگين بودن ساده است. فرد افسـرده علاوه بر غمگيني، احساسـاتي چون خلاء، پوچي، بي تفاوتي، پرخاشـگري، بي قراري، بي ارزشي، ناتواني و نااميدي را تجربه مي كند.
اختلالات رواني دلايل و انواع گوناگوني دارد. همانطوركه نميتوان تمام بيماريهاي جسماني را دركنار هم قرار داد وبررسي كرد، مشكلات و بيماريهاي رواني نيز از اين قاعده مستثني نيستند. اما عمده اختلالات رواني برگرفته از اضطرابها و استرسهاي گوناگون مي باشند. مواجهه افراد با مشكلات عاطفي، هيجاني، تعامل با ديگران، روابط خانوادگي، نداشتن جايگاه اجتماعي، فشارهاي اقتصادي ومعيشتي و... ازجمله عوامل استرسزا و اضطراب آفرين مي باشند كه سهم بسزايي در افسردگي و تزلزل رواني افراد دارد.
اما امروزاكثر افراد جامعه به سبب مشكلات اجتماعي و معضلات اقتصادي، اغلب دچار بيماري هاي رواني ميشوند. عدم توانايي در فراهم ساختن نيازها و خواستههاي شخصي و ديگراعضاي خانواده، سرخوردگي از مقايسه وضعيت خود با ديگر اقشار جامعه، نداشتن كارو درآمد اقتصادي مناسب، نداشتن امنيت فكري در زمينه تهيه مايحتاج اوليه زندگي همچون مسكن، نااميدي نسبت به آينده و بسياري ديگر از اين دست مشكلات موجب شده تا تعداد پنهان بيماران رواني در كشورما رو به افزايش باشند.
اما مهم اينجاست كه آثار و تبعات اين بيماريهاي پنهان، خود را به طور علني در لايههاي مختلف جامعه نشان خواهد داد. بروز رخوت و كسالت درامورات اجتماعي از بارزترين آثار بيماري رواني درجامعه مي باشد. افراد به سبب سرخوردگي از زندگي فعلي هيچ تمايلي براي قرار گرفتن در هدفگذاري ها وبرنامه هاي كلان اجتماعي را نخواهند داشت. عدم اشتياق به آيندهاي روشن موجب منزوي شدن و تجرد افراد درجامعه ميگردد و آمار ازدواج به شدت كاهش خواهد يافت. احساس شكست و عدم اعتماد به نفس،انگيزه گرايش افراد به خودكشي را جهت رهايي ازمشكلات افزايش خواهد داد.
درحالت افسردگي و اختلالات رواني پنهان زمينه براي تمايل افراد به مواد مخدر دوچندان خواهد شد. به هنگام تزلزل رواني فرد براي رهايي از معضلات به پاك كردن صورت مسئله مي پردازد و امكان دست زدن به بزههاي مختلف همچون دزدي و قتل را در وجود خود قابل دسترس مي يابد .
از اين دست معضلات و تبعاتي كه بيماران رواني درجامعه با آن دست به گريبان هستند، بسيار است. اما مسلماً در زمينه درمان اين بيماران بايد از سوي نهادهاي آموزشي و بهداشتي برنامه هايي مدون و كارشناسي شده در دستور كار قرار گيرد تا اين معضل اجتماعي از وضعيت پنهان بودن خارج شده و درمان بيماران رواني به صورت اصولي انجام پذيرد.
بعد از تحرير...
بدون رودربايستي همه ما ميدانيم كه مشكلات اقتصادي و معيشتي كه درحال حاضر جامعه ما دچار آن شده علت و ريشه اصلي تمامي معضلات اجتماعي است. مردم ما امروز درتكاپوي "نان" هستند و دغدغه معاش دارند، مسلماً با برداشته شدن باري از دوش اين ملت شاهد كاهش اختلالات و بيماريهاي رواني نيز خواهيم بود.
انتهای پیام/ 852