* مسعود بحرینی
این روزها در اکثر محافل سخن از پذیرایی بی نظیر ملت شیعه عراق از زوار حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) است .
پای سخن هر زائر که مینشینیم داستانها دارد از نحوه مهربانی همسایگان هم کیش و هم مذهبمان در عراق و در لا به لای این تعاریف اشک در چشمانشان حلقه میزند و بغض گلویشان را میفشارد و احساسات هر شنونده ای را بر می انگیزد.
واقعا سنگ تمام گذاشتند این مردم در میزبانی و مهربانی حسینی ...
خوش به حال آن ملت که چنین افتخاری را برای خود رقم زدند و در دفتر الهی شکوه و عظمتی را از خود ثبت کردند.
اما در میان این همه شور و مهربانی که از شعور حسینی نشأت گرفت خبری را شنیدم که بند بند بدنم را لرزاند !
اگر میشنیدم یک داعشی گلوی یک هموطنم را با چاقوی عداوت دریده آنقدر متاثر نمیشدم، چون صفت و خصلت گرگ دریدن است .
اما وقتی شنیدم بخیه های یک کودک خردسال را به دلیل عدم پرداخت هزینه از صورتش کشیدند ناخودآگاه آن صحنه از واقعه کربلا برایم تداعی شد که گوشواره از گوش فرزندان حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) کشیدند و گوشها را پاره کردند!
اینجا ایران است؟
براستی ما ایرانی هستیم؟
آیا ما بازماندگان غیورمردانی هستیم که هشت سال برای عزت و شرف ایران و ایرانی خون خود را نثار وطن کردند؟!
آقای رئیس جمهور ، عزای عمومی اعلام میکردید، که این جنایت نیاز به اعلام عزای عمومی داشت !
به چه دلیل عزای عمومی؟
عزای عمومی انسانیت
عزای عمومی مـــــروت
عزای عمومی شــــرف
خجالت کشیدم از نوشتن این چند سطر ولی اگر نمینوشتم در شرف ......
اما سخنی با مسئولین مربوطه !
ببخشید، حواسم نبود!
کسی خود را مسئول نمیداند !!
انالله و انا الیه راجعون