کسى که بى تو سر صحبت جهانش نيست چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نيست
به سوز هجر تو سوگند، اى اميد بشر دل از فراق تو جسمى بود که جانش نيست
اسير عشق تو اين غم کجا برد که دلش محيط غم بود و طاقتبيانش نيست
نه التفات به طوبى کند، نه ميل بهشت که بىحضور تو حاجتبه اين و آنش نيست
کسى که روى تو را ديد يک نظر چون خضر چگونه آرزوى عمر جاودانش نيست
کسى که درک کند فيض با تو بودن را به حق حق که عنايتبه ديگرانش نيست
بهار زندگيم در خزان نشست، بيا بهار نيستبه باغى که باغبانش نيست
«محمدجواد غفورزاده»
شکى نيست که انتظار در فرهنگ گرانسنگ تشيع از جايگاه بسيار والايى برخوردار است و در مباحث مهدويت درخشندگى خاصى دارد.
مجموعه رواياتى که سخن از انتظار گفتهاند، به دو دسته کلى تقسيم مىشوند:
دسته نخست رواياتى است که به انتظار فرج و گشايش به صورت عام و کلى اشاره کرده است، که اگر چه مصداق کامل و تام آن فرج عمومى در سطح جهان با ظهور حضرت مهدى عليه السلام نيز هست، ولى هر گشايشى را نيز شامل مىگردد.
دسته دوم رواياتى است که در خصوص فرج قائم آل محمد عليه السلام و ظهور آخرين مصلح جهانى و موعود است.
در روايات دسته اول با تعبيرهاى متفاوتى مواجه مىشويم:
ـ گاهى آن را عبادت داستهاند؛ رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: «انتظار الفرج عبادة؛انتظار فرج عبادت است.»
ـ گاهى از آن به عنوان برترين عبادت ياد کردهاند؛ حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «افضل العبادة انتظار الفرج؛برترين بندگى، انتظار گشايش است.»
ـ و گاهى از آن به عنوان برترين کارهاى امت پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله ياد کردهاند؛ پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله فرمودند: «افضل اعمال امتى انتظار الفرج من الله عزوجل؛برترين کارهاى امت من، انتظار گشايش از خداوند عزيز و جليل است.»
ـ و گاهى نيز به آثار وضعى انتظار اشاره کرده، خود انتظار فرج را نوعى فرج و گشايش معرفى نمودهاند. در اين باره امام سجاد عليه السلام فرمودند: «انتظار الفرج من اعظم الفرج؛انتظار گشايش داشتن، خود از بزرگترين گشايشها است.»
ـ و بالاخره رسول بزرگوار اسلام صلى الله عليه و آله آن را برترين جهاد امت اسلام دانسته، فرمودند: «افضل جهاد امتى انتظار الفرج؛برترين جهاد امت من، انتظار گشايش است.»
در دسته دوم از روايات نيز با مضامين فراوانى مواجه مىشويم که برخى از آنها از اين قرارند:
ـ امام صادق عليه السلام فرمودند: «عليکم بالتسليم والرد الينا و انتظار امرنا و امرکم و فرجنا و فرجکم؛بر شما باد به تسليم و رد [امور] به ما و انتظار امر ما و امر خودتان و فرج ما و فرج شما.»
ـ امام باقر عليه السلام نيز آنگاه که دين مورد رضايتخداوند را تعريف مىکند، پس از شمردن امورى مىفرمايد: «و التسليم لامرنا و الورع و التواضع و انتظار قائمنا...؛و تسليم امر ما بودن و ورع و تواضع و انتظار قائم ما... [از نشانههاى دين دارى مورد ضايتخداست ].»
اين تعبيرات همگى حاکى از اين است که انتظار فرج ـ چه به معناى عام و چه به معناى خاص آن ـ در فرهنگ مقدس اسلام چه جايگاهى دارد.
انتظار چيست؟
زندگى انسان با انتظار و اميد به آينده عجين شده است؛ به گونهاى که بدون «انتظار» زندگى شور و نشاط لازم براى تداوم ندارد.
حيات کنونى ظرف پويايى، تلاش و حرکتبه سوى فردا و فرداها است، و چنين پويايى و حرکتى، بدون عنصر «انتظار» ممکن نيست.
پديده انتظار، انسان را به حرکت در جهت مناسب با آن بر مىانگيزد و از هر حرکت و گرايش به جهتهاى نامتناسب يا ناسازگار و متضاد با انتظار باز مىدارد.
انتظار آرمانها و هدفهاى برتر، انديشه و عمل آدمى را در راستاى تحقق آن آرمانها و هدفها قرار مىدهد و انسان را وا مىدارد تا راهها و شيوههايى را برگزيند تا به خواستهها و هدفهايش نزديک شود و موانع راه را کنار زند. از اينجاست که انسان به آماده سازى خود و محيط خود مىپردازد و زمينه آرمانها و هدفهاى خويش را فراهم مىآورد.
صبر و انتظار
يکى از امورى که همواره همراه انتظار فرج از آن ياد شده صبر است.
امام رضا عليه السلام فرمود: «ما احسن الصبر و انتظار الفرج؛ چه نيکوستشکيبايى و انتظار فرج.»
آرى انتظار بدون عنصر شکيبايى و صبر در برابر مشکلات، پوستهاى بدون مغز و قالبى بىمحتوا است.
کسى که منتظر تحقق يافتن هدف آرمانى خويش است، بايد تا شکل گرفتن آرمان، پايدارى و شکيبايى کند و تاب و توان از دست ندهد، و هر ناملايمى را در آن راه با بردبارى بپذيرد.
انتظار ظهور
نکته بسيار جالبى که از روايات مربوط به انتظار ظهور حضرت مهدى عليه السلام به دست مىآيد، اينکه انتظار فرج تنها طريقى براى رسيدن به هدف نيست؛ بلکه خود نيز موضوعيت دارد. بدان معنا که اگر کسى در انتظار راستين به سر برد، تفاوتى ندارد که به مورد انتظار خويش دستيابد يا دست نيابد.
بد نيست در اينجا به پارهاى از اين روايات اشارهاى داشته باشيم:
1. شخصى از امام صادق عليه السلام پرسيد: درباره کسى که داراى ولايت پيشوايان است و انتظار ظهور حکومتحق را مىکشد و در اين حال از دنيا مىرود، چه مىفرماييد؟
امام عليه السلام در پاسخ فرمودند: «هو بمنزلة من کان مع القائم فى فسطاطه ـ ثم سکت هنيئة ـ ثم قال: هو کمن کان مع رسول الله؛او همانند کسى است که با حضرت قائم عليه السلام در خيمه او باشد ـ سپس کمى سکوت کرد ـ و فرمود: او مانند کسى است که با پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بوده است.» اين مضمون در روايات فراوانى با تعبيرات مختلف نقل شده است.
2. حضرت امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «او همانند شمشير زنى در راه خداست»؛ «بمنزلة الضارب بسيفه فى سبيل الله.»
3. همچنين آن حضرت فرمودند: «او همانند کسى است که در خدمت او [قائم عليه السلام] با شمشير بر سر دشمنان بکوبد»؛ «کمن قارع معه بسيفه.»
4. و نيز در مورد چنين انسانى فرمودند: «همانند کسى است که در لشکرگاه او (امام زمان عليه السلام) باشد؛ بلکه به منزله کسى است که زير پرچم قائم بوده باشد.»؛ «بمنزلة من کان قاعدا فى عسکره لا بل بمنزلة من قعد تحت لواء القائم.»
5. و در روايتى از امام حسين عليه السلام نقل شده که چنين فردى همانند کسى است که پيش روى پيامبر صلى الله عليه و آله با شمشير جهاد کند، «بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله صلى الله عليه و آله.»
6. و در روايتى ديگر از حضرت صادق عليه السلام همانند کسى دانسته شده که همراه با پيامبر صلى الله عليه و آله جنگ کرده و به شهادت رسيده است. «بمنزلة من استشهد مع رسول الله.»و
انتظار سازنده يا ويرانگر؟
براساس روايات، انتظار فرج و چشم داشتن به ظهور، بايد با مواظبتبر وظايف شرعى و فضايل اخلاقى توام باشد و آمادگى براى درک محضر حضرت مهدى عليه السلام در مفهوم انتظار نهفته است.
و اينجاست که بحث انتظار مورد اختلاف قرار مىگيرد و برداشتهاى متفاوتى از مسئله انتظار صورت گرفته است که عمدتا به دو نوع تلقى از انتظار باز مىگردد:
1. انتظار سازنده
انتظار سازنده، تحرک بخش و تعهدآور، همان انتظار راستينى است که در روايات از آن به عنوان «با فضيلتترين عبادت» ياد شده است.
از آيات و روايات استفاده مىشود که ظهور حضرت مهدى عليه السلام حلقهاى است از حلقههاى مبارزه اهل حق و باطل که به پيروزى اهل حق منتهى مىشود. سهيم بودن يک فرد در اين سعادت، موقوف به اين است که آن فرد، عملا در گروه اهل حق باشد.
شهيد مطهرى مىنويسد: «در روايات اسلامى، سخن از گروهى زبده است که به محض ظهور امام عليه السلام به آن حضرت مىپيوندند. بديهى است که اين گروه ناگهان خلق نمىشوند و به قول معروف از پاى بوته هيزم سبز نمىشوند؛ بلکه معلوم مىشود در عين اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمينههايى عالى وجود دارد که چنين گروه زبده را پرورش مىدهد. اين خود مىرساند که نه تنها حق و حقيقتبه صفر نرسيده است؛ بلکه فرضا اهل حق از نظر کميت قابل توجه نباشد، از نظر کيفيت ارزندهترين اهل ايماناند و در رديف ياران سيد الشهداء.»
2. انتظار ويرانگر
انتظار ويرانگر، فلج کننده و باز دارنده ـ که در واقع نوعى «اباحى گرى» است ـ همواره مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته است.
اين نوع انتظار، حاصل برداشت قشرى مردم از مهدويت و قيام و انقلاب مهدى موعود عليه السلام است که صرفا ماهيت آن را انفجار مىدانند و معتقدند که اين انقلاب فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلم، تبعيض، اختناق، حق کشى و تباهى ناشى مىشود.
به نظر آنان، اين انقلاب نوعى سامان يافتن است که معلول پريشان شدن است. آنگاه که حق و حقيقت طرفدارى نداشته باشد، باطل يکه تاز ميدان گردد، جز نيروى باطل نيرويى حکومت نکند و فرد صالحى در جهان يافت نشود، اين انفجار رخ مىدهد و دست غيب براى نجات حقيقت ـ نه اهل حقيقت؛ زيرا حقيقت طرفدارى ندارد ـ از آستين بيرون مىآيد. بنابراين هر اصلاحى محکوم است؛ زيرا هر اصلاح يک نقطه روشن است و تا در صحنه اجتماع، نقطه روشنى هست، دست غيب ظاهر نمىشود.
برعکس هر گناه، فساد، ظلم، تبعيض، حق کشى و هر پليدى به حکم اينکه مقدمه صلاح کلى است و انفجار را قريب الوقوع مىکند، روا است؛ زيرا هدف وسيلههاى نامشروع را مشروع مىکند. پس بهترين کمک به تسريع در ظهور و بهترين شکل انتظار، ترويج و اشاعه فساد است.
اين نوع برداشت از ظهور و قيام مهدى موعود عليه السلام و اين نوع انتظار فرج ـ که منجر به نوعى تعطيلى در حدود و مقررات اسلامى مىشود و بايد نوعى «اباحى گرى» شمرده شود ـ به هيچ وجه با موازين اسلامى و قرآنى وفق نمىدهد.
چرا که افساد در هيچ شرايطى و با هيچ يک از آيات قرآن مطابقت ندارد و همواره مسلمانان به اجراى احکام الهى امر و توصيه شدهاند.
بنابراين نکته مهم و اساسى اين است که منتظر واقعى براى چنان برنامه مهمى، هرگز نمىتواند نقش تماشاچى را داشته باشد؛ بلکه بايد از هم اکنون در صف انقلابيون قرار گيرد؛ چرا که ايمان به نتايج و عاقبت اين تحول بزرگ، هرگز به او اجازه نمىدهد که در صف مخالفان باشد. قرار گرفتن در صف موافقان نيز محتاج به داشتن «اعمال پاک» و «روحى پاکتر» و برخوردارى از «شهامت» و «آگاهى» کافى است.
سپاهى که در انتظار جهاد آزادى بخش به سر مىبرد، حتما به حالت آماده باش کامل در مىآيد. سلاحى را که براى چنين ميدان نبردى شايسته و بايسته است، به دست مىآورد و سنگرهاى لازم را مىسازد و آمادگى رزمى افراد خود را بالا مىبرد و روحيه افراد خود را تقويت مىکند و شعله عشق و شوق براى چنين مبارزهاى را در دل فرد فرد سر بازانش زنده نگه مىدارد. ارتشى که داراى چنين آمادگىاى نيست، هرگز در انتظار به سر نمىبرد و اگر مدعى انتظار باشد، دروغ مىگويد.
انتظار يک «مصلح جهانى» به معناى آماده باش کامل فکرى، اخلاقى، مادى و معنوى براى اصلاح همه جهان است.
اصلاح تمام روى زمين و پايان دادن به همه مظالم و نابسامانيها، شوخى نيست و نمىتواند کار سادهاى باشد. آماده باش براى چنين هدف بزرگى، بايد متناسب با آن باشد؛ يعنى بايد به وسعت و عمق آن باشد!
براى تحقق بخشيدن به چنين انقلابى، مردانى بسيار بزرگ، مصمم، نيرومند، شکستناپذير، فوق العاده پاک، بلند نظر، کاملا آماده و داراى بينش عميق لازم است.
افزون بر آن منتظران راستين وظيفه دارند مراقب حال يکديگر نيز باشند و علاوه بر اصلاح خويش، در اصلاح ديگران نيز بکوشند، زيرا برنامه عظيم و سنگينى که انتظارش را مىکشند، يک برنامه فردى نيست. برنامهاى است که تمام عناصر انقلاب، بايد در آن شرکت جويند؛ بايد کار به صورت دسته جمعى و همگانى باشد، کوششها و تلاشها هماهنگ گردد و عمق و وسعت اين هماهنگى، بايد به عظمت همان برنامه انقلاب جهانى باشد که انتظار آن را دارند.
سخن را با دل گويههاى محبوب قلبهايمان در عصر غيبت، و نائب آن يار سفر کرده به انجام مىبريم که:
دل را ز بى خودى سر از خود رميدن است جان را هواى از قفس تن پريدن است
از بيم مرگ نيست که سر دادهام فغان بانگ جرس زشوق به منزل رسيدن است
شامم سيهتر است زگيسوى سرکشت خورشيد من بر آى که وقت دميدن است
«حضرت آيت الله خامنهاى»
پىنوشتها:
. کشف الغمه، ج2، ص101؛ امالى طوسى، ص405.
. کمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج1، ص287.
. عيون اخبار الرضا عليه السلام، شيخ صدوق، ج2، ص36.
. الاحتجاج، طبرسى، ج2، ص317.
. تحف العقول، حرانى، ص37.
. رجال کشى، ص138.
. کافى، ج2، ص23، ح13.
. کمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص645.
. المحاسن، ج1، ص173.
. کافى، کلينى، ج8، ص146، ح122.
. المحاسن، ج1، ص174.
. کافى، ج1، ص371، ح2.
. کمال الدين و تمام النعمه، ج1، ص317، ح3.
. الغيبة، نعمانى، ص329؛ کافى، ج1، ص371.
. قيام و انقلاب مهدى عليه السلام، مرتضى مطهرى، ص56.
. همان، ص54.