۰

آیت الله مرتضی آشتیانی؛ از بست نشینی در حرم های شریف تا حمایت از مشروطه

آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی از رهبران برجسته مشروطیت ایران بود و نقش بسیار مهمی در پیروزی مشروطه داشت. او همچنین در جریان کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس مردها، به مخالفت با رضاخان برخاست.
کد خبر: ۲۵۸۹۳۵
۱۶:۳۲ - ۱۳ مرداد ۱۴۰۰

«شیعه نیوز»: آیت الله شیخ مرتضی آشتیانی از رهبران برجسته مشروطیت ایران بود و نقش بسیار مهمی در پیروزی مشروطه داشت. او همچنین در جریان کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس مردها، به مخالفت با رضاخان برخاست.

۲۴ ذی الحجه سالروز وفات آیت الله مرتضی آشتیانی از علما و رهبران برجسته مشروطیت است. با توجه به نقش موثر علما در تاریخ ایران، زندگینامه این عالم بزرگ و مبارز تقدیم خوانندگان می شود:

ولادت و تحصیل

مرتضی آشتیانی در سال ۱۲۸۰ قمری (یا ۱۲۸۱) در تهران به دنیا آمد. پدرش، میرزا محمدحسن آشتیانی، از بزرگان علما و مجتهدان و از شاگردان شیخ انصارى بود که نقش تعیین کننده در نهضت تنباکو داشت. مرتضى در سنین نوجوانى مقدمات و سطح فقه و اصول را از محضر پدر آموخت و مدتها از حوزه فلسفى حکیم میرزا ابوالحسن جلوه سود برد.

میرزا حسن آشتیانى در سال ۱۲۹۲هـ .ق. به حج مشرف گردید و در بازگشت براى زیارت عتبات عالیات، به عراق رفت. حاج شیخ مرتضى که پدر را در این سفر همراهى مى نمود، به توصیه والدش در نجف اشرف اقامت اختیار کرد و محضر بزرگانى چون آخوند خراسانى، میرزا حبیب الله رشتى، حاج میرزا حسین حاج میرزا خلیل را درک کرد و به درجاتى عالى رسید. همچنین در محضر پرآوازه شیخ عبدالحسین صالحى حکمت و فلسفه را آموخت و در سال ۱۳۱۷هـ .ق. با تقاضاى علما و مردم تهران به ایران بازگشت.

ازدواج و فرزندان

آیت‌الله شیخ مرتضی آشتیانی در جوانی ازدواج کرد و صاحب فرزندان پسر و دختر شد. ۴ فرزند ایشان دختر بودند و حداقل سه فرزند پسر داشتند که عبارتند از: میرزا محمود، میرزا ابراهیم و میرزا اسماعیل.

تدریس و شاگردان

حاج شیخ مرتضى آشتیانى ضمن تحصیل، حوزه درسى در نجف تشکیل داد و چون به تهران آمد، به تشکیل حوزه علمیه و سرپرستى طلاب همت گمارد. بعد از رحلت پدر، مسئولیت موقوفاتى را که بر دوش آن فقیه نامدار بود، عهده دار گردید، از جمله آنها تولیت مدرسه فخریه (مروى) مى باشد.

مسجد سید ولى (خازن الملک) در بازار کفاشها و جوار مزار سید ولى، چون پدرش در آن اقامه جماعت مى کرد و بسیارى از حوادث قیام تنباکو در آنجا روى داده بود، برایش اهمیت داشت، لذا امامت آن را بر عهده گرفت و بعد از عزیمت وى به خراسان، برادرش میرزا احمد آشتیانى در آن نماز جماعت را اقامه کرد.

ایشان در سال ۱۳۴۰هـ .ق. به مشهد مقدس مشرف شد و به تدریس، اقامه جماعت و اصلاح امور شرعى و تبلیغى مردم پرداخت. شیخ سیزده سال به عنوان مجتهدى سرشناس به تربیت طلاب مشهد و تلاشهاى علمى و مبارزاتى مشغول بود و پس از حادثه گوهرشاد به اجبار، به تهران آمد و چند سالى در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنى به تدریس و تبلیغ روى آورد. آنگاه در سال ۱۳۶۰هـ .ق. به عراق رفت و دو سال در حوزه علمیه کربلا به پرورش شاگردانى گرانمایه همت گمارد. در سال ۱۳۶۲هـ .ق. به دلیل کسالت و سالخوردگى به مشهد مشرف برگشت و بار دیگر در این شهر امور آموزشى حوزه و مسایل شرعى و اجتماعى را پى گرفت.

استاد جلال الدین همایى، حجت الاسلام شیخ مهدى فاضل اندرمانى، آیت الله سید مصطفى خوانسارى، آیت الله سید محمود علوى، آیت الله سید عبدالرضا شهرستانى، آیت الله حاج سید على علم الهدى، حاج شیخ على گنابادى، شیخ على معصومى، حاج شیخ مرتضى عیدگاهى، حاج میرزا حسن اشرف الواعظین و شیخ محمد تقى همدانى از جمله شاگردان برجسته و مبرّز مرحوم آیت الله آشتیانی هستند.

آثار و تالیفات

از آیت الله آشتیانی دو اثر به جاى مانده است:

۱- کتاب الاجاره، که تقریرات درس آن بزرگوار است و توسط فرزندش آیت الله میرزا محمود آشتیانى تدوین و در سال ۱۳۴۳هـ .ش. در تهران چاپ شده است.

۲- رساله اى در معنا و مفهوم حدیث «نیه المؤمن خیرٌ من عمله» که به خط وى باقى است و در کتاب گلزار معانى چاپ شده است.

فعالیت های سیاسی

نخستین حرکت آیت الله مرتضی آشتیانی به ماجرای تنباکو باز می گردد. زمانی که میرزاى آشتیانى در عرصه سیاست وارد شد و از سوى میرزاى شیرازى رهبرى مخالفت با قرارداد رژى را بر عهده گرفت. شیخ مرتضى در این حرکت بزرگ با پدر هماهنگ گردید و مردم تهران را به صحنه تظاهرات آورد و محتواى فتواى میرزاى شیرازى را براى مردم تشریح کرد.

نامه به مظفرالدین شاه و حمایت از مشروطه

درپی به چوب بستن عده ای از بازرگانان و تاجران توسط حکومت وقت به بهانه گران شدن قند، عده ای از علما از جمله آیت الله مرتضى آشتیانى و رهبران مشروطه خواه در روز چهارشنبه ۱۶ شوال ۱۳۲۳هـ .ق. در جوار بارگاه حضرت عبدالعظیم با هدف مبارزه با استبداد و گرفتن مجوز برقرارى عدالت خانه و کسب آزادى تحصن کردند. عین الدوله، امیر بهادر وزیر جنگ را با دویست نفر سوار و چند کالسکه و گارى وارد زاویه مقدسه کرد و در صحن حضرت عبدالعظیم از متحصنین خواست به تهران حرکت کنند. سرانجام علما پس از مذاکرات، حاضر به حرکت به سوى تهران شدند، اما طلاب و خدام حرم احساس هراس نمودند و اجازه خروج ندادند. عین الدوله براى تضعیف علماى مخالف و تقویت حامیان استبداد، تولیت مدرسه خان مروى (از مهم ترین مدارس تهران) و امامت مسجد خازن الملک را که در دست آیت الله شیخ مرتضى آشتیانى بود، به دو نفر از پشتیبانان استبداد داد و نیز موقوفات دیگرى را که در اختیار این عالم مبارز بود، ضبط کرد اما این کارها وى را از تصمیم خود منصرف نکرد و بر انزجار علما از استبداد افزود. اصولا در درخواستهاى علما این نکته قید شد که باید تولیت مسجد خازن الملک و مدرسه مروى به آیت الله آشتیانى بازگردد. عین الدوله هم موظف گردید آن ها را به شهر بازگرداند و پیشنهادات علما را عملى سازد. اگرچه شاه با تقاضاهاى علما موافقت کرد و آنان با احترام به شهر بازگردانیده شدند، عین الدوله هرگز حاضر نبود به اجراى درخواستهاى مردم تن بدهد و سعى مى کرد با ایجاد اختلاف میان صفوف رهبران و مردم، برخى از علما و یا دیگر شخصیتها را زندانى و احیاناً تبعید کند و به این ترتیب غائله را بخواباند. روحانیان برجسته نیز به دلیل کارشکنى صدراعظم، موفق نشدند شاه را از مقاصد عین الدوله باخبر کنند. سرانجام به دلیل یورش نیروهاى عین الدوله به اجتماع عظیم مردم در مساجد، علما تصمیم گرفتند از تهران خارج شوند و به قم بروند و مهاجرت کبرى را آغاز کنند.

در طلوع صبح ۲۳ جمادى الاول ۱۳۲۴هـ .ق. آقایان بهبهانى، طباطبائى، حاج شیخ مرتضى آشتیانى و عده اى دیگر از علما به ابن بابویه آمدند و از آنجا به کهریزک رفتند و براى ملحق شدن به آیت الله شیخ فضل الله نورى چند روزى آنجا ماندند و سپس به حسن آباد رفتند. سپس به قم آمدند و در بست حرم حضرت فاطمه معصومه (علیها السلام) توقف کردند. از شهرهاى دیگر هم عده اى به آنان ملحق شدند. از سوى علماى نجف و دیگر شهرها توسط تلگرافهایى با آنان همدردى و از توهینى که در خصوص آنان صورت گرفته بود، اظهار نگرانى نمودند. این تلگرافها به ضعف عین الدوله افزود و به همین جهت وى عزل گردید و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، وزیر امور خارجه وقت، به وزارت اعظم منصوب شد. نصرالدوله در دوشنبه هشتم جمادى الثانى براى عودت آقایان به قم رفت ولى آیات طباطبائى، بهبهانى، آشتیانى، صدرالعلما، شیخ محمدرضا قمى و افجه اى، امتناع کردند تا آنکه در روز یکشنبه ۱۴ جمادى الثانى ۱۳۲۴هـ .ق. مصادف با روز تولد مظفرالدین شاه، توسط وى، فرمان مشروطیت صادر گردید. مهاجران پس از اطمینان قطعى، چهارشنبه شب ۲۴ جمادى الثانى به تهران آمدند و مردم با وجد و شوق با آنان ملاقات مى نمودند.

همچنین آیت الله آشتیانى قبل از صدور فرمان مشروطه در نامه اى که به مظفرالدین شاه نوشت، ضمن اشاره به اوضاع آشفته کشور و نابسامانى و ناتوانى کارگزاران حکومت، ضعف نظام سیاسى را یادآور شد. در بخشى از این نامه آمده است: «امروز اصلاح امور و انتظام… مملکت منحصر به اقامه مشروطه مى دانم و استدعا مى نمایم توجهى فرموده و مرض عمومى مملکت را که منحصر است به اجراى قانون اساسى به اصدار دست خط بر اقامه مجلس شوراى ملى، صادر شود.»

پس از استقرار مشروطه، آیت الله آشتیانى در دوران استبداد صغیر از این حرکت حمایت کرد و در پاسخ مقلدان خود انعقاد مجلس شوراى پس از پیروزى مشروطه را موافق روایات و شرع مقدس دانست و مخالفان مستبد را خائن به کشور و مردم معرفى نمود. در استبداد صغیر که با روى کار آمدن محمدعلى شاه آغاز گردید، بار دیگر این عالم مبارز در حرم حضرت عبدالعظیم متحصن گردید و به انحلال مجلس و نقض قانون اساسى اعتراض کرد.

مقاومت در برابر رضاخان

آیت الله آشتیانى در سال ۱۳۴۰هـ .ق. درپی کودتای رضاخان در سال ۱۲۹۹، تهران را به قصد اقامت در مشهد مقدس ترک کرد و ضمن رهبرى حوزه مشهد، ستیز با رضاخان را در برنامه خود گنجاند. وى در تلگرافى به رضاخان، جلوگیرى از جمهورى رضاخانى را یک نوع موفقیت اعلام کرد و از اینکه چنین حرکتى استقرار نیافت، اعلام شادمانى کرد و افزود: اگر عملى مى شد، ایران را به سوى بلیشوکى شدن سوق مى داد. همچنین از رضاخان خواست به جاى این امور به مسایل مسلمانان و علماى اسلام و حافظان شرع توجه کند.

یکی دیگر از اقدامات سیاسی آیت الله مرتضی آشتیانی، اعتراض به بیانیه مخبرالسلطنه هدایت، نخست وزیر وقت در شهریور سال ۱۳۰۶هـ .ش، بود که در آن، روحانیان از امر به معروف و نهى از منکر منع شده بودند. همچنین آیت الله آشتیانى تلگرافهاى شدیدالحنى در این ارتباط به تهران مخابره کرد و اقدامات وى را مخالف با احکام ضرورى اسلام معرفى نمود. بر اثر جدیت ایشان و پیگیرى و حمایت سایر علماء، سرانجام دولت وادار به عقب نشینى گردید.

رژیم بعد از تصویب قانون لباس متحدالشکل، آیت الله آشتیانى را تحت فشار شدید سیاسى قرار داد تا از صدور جواز اجتهاد براى طلبه ها امتناع کند، اما او به این تهدیدها اعتنایى نکرد.

مراوده آیت الله مرتضی آشتیانی با شهید مدرس

آیت الله آشتیانى با شهید آیت الله مدرس مراوده داشت و در ایام تبعید آن عالم مجاهد به خواف، براى رهایى ایشان از حبس کوشید اما نتیجه اى به دست نیاورد. از مستوفى الممالک کمک خواست، ولى او گفت: شاه در دو صورت امکان دارد مدرس را آزاد کند، یا به قدرى قدرتش زیاد شود که از اعتراضهاى وى بیم نداشته باشد یا آن قدر ضعیف شود که به مدرس محتاج گردد.

ماجرای کشف حجاب

در ماجراى کشف حجاب، اعتراض روحانیان و دیگر اقشار مردم در مشهد مقدس به قیامى مهم اما خونین تبدیل گردید. در این شهر مقدس مردم به خانه علماى دینى از جمله آیت الله حاج شیخ مرتضى آشتیانى پناه بردند و خانه ایشان و منزل آیت الله سید یونس اردبیلى را به پایگاهى براى مبارزه تبدیل کردند. همچنین حاج شیخ مرتضى و هفت نفر دیگر از روحانیان مشهد تلگرافى خطاب به رضاخان ارسال کردند و از وى خواستند طرح حجاب زدایى و تغییر لباس مردان را متوقف سازد. در پاسخ به این تلگراف دستور حمله و کشتار مردم بى دفاع در مسجد گوهرشاد داده شد. در نیمه شب ۲۱ تیر ۱۳۱۴ این مسجد که مرکز تجمع و تظاهرات اهالى مسلمان مشهد بود از سوى قواى نظامى ارتش رضاخان به گلوله بسته شد که در نتیجه تعدادى کشته و گروهى زخمى شدند. علمایى هم که به شاه تلگراف کرده بودند، دستگیر، تبعید یا محبوس شدند، اما آیت الله آشتیانى چون نفوذ فوق العاده اى در جامعه داشت، از حبس و تبعید مصون ماند و رضاخان دستور داد وى به طور اجبارى در تهران اقامت گزیند و حدود ۳ سال در شهرری تحت نظر شهربانی قرار گیرد.

فضایل اخلاقى

آیت الله مرتضی آشتیانی، انسانى پرهیزکار و شجاع بود و براى دخالت در مسایل سیاسى و اجتماعى نخست جوانب و ابعاد امور را در نظر مى گرفت و با فراست و درایت دشمن مورد نظر را هدف قرار مى داد، اگر مخالفش اهل نصیحت بود، او را موعظه مى نمود تا به راه راست بیاید و از شرارت دست بر دارد و در غیر این صورت حرکت خویش را آغاز مى نمود و در این مسیر هم مى کوشید اولا مبانى ارزشى و شرعى را در نظر بگیرد و در ثانى هیچ وقت هیجانات و عواطفش بر بعد اعتقادى و الهى پیش نمى گرفت و مى کوشید اهداف اسلامى را در هر حرکتى پى گیرد.

در مشهد با وجود آنکه ریاست حوزه را عهده دار بود و شهرت اجتماعى و نفوذ علمى فوق العاده اى به دست آورده بود، با فروتنى ویژه اى هر عالمى را که توانایى فکرى براى تقویت حوزه و ایجاد وحدت در بین طلاب داشت، دعوت مى کرد تا در این امر مهم مشارکت داشته باشد. ازجمله وقتى آیت الله سید محمدهادى میلانى (۱۳۹۵-۱۳۱۳هـ .ق.) در سال ۱۳۳۲هـ .ش. به مشهد مشرف شد و در خانه شیخ على اکبر نوقانى (متوفاى ۱۳۳۹هـ .ق.) اقامت گزید، آیت الله حاج شیخ مرتضى آشتیانى، حاج شیخ مجتبى قزوینى و خود مرحوم نوقانى از ایشان خواستند در مشهد بماند و به حوزه این شهر گرمى ببخشد و او هم پذیرفت.

این فقیه وارسته در تمامى اعیاد و موالید معصومان و ائمه هدى (علیهم السلام) جشنهاى مفصلى ترتیب مى داد و مداحان و وعاظ را دعوت مى کرد تا به ذکر فضایل و مکارم اهل بیت بپردازند. در مناسبتهاى شهادت ائمه نیز مجالس سوگوارى برگزار مى کرد و خود در مصائب خاندان عترت به شدت مى گریست. جالب اینکه وى با وجود کهولت سن شخصاً از عزاداران پذیرایى مى نمود و گه گاهی نیز خودش مداحی می‌کرد.

برخورد بزرگوارانه شیخ مرتضی آشتیانی با سادات حتی وقتی با او بد می کردند

آیت الله شبیری زنجانی در مطلبی بیان می کنند: حاج شیخ مرتضی آشتیانی شخص اوّل تهران بود. به نظرم از آسید فرج الله فقیهی اصفهانی شنیدم: نماز حاج شیخ مرتضی به قدری شلوغ می شد که برای مأمومینی که دیر می آمدند، جا پیدا نمی شد. یکی از اشراف برای این که در نماز حاج شیخ مرتضی شرکت کند، به یکی از مأمومین پنج تومان داد تا جایش را به او بدهد. این قضیه مربوط به بیش از ۱۰۰ سال پیش است و در آن وقت پنج تومان مبلغ زیادی بود.

حاج شیخ مرتضی مخالفی داشت که سید بود. آن سید برای این که مرحوم آشتیانی را از میدان به در کند، با مقدّماتی در بین مردم شایع کرد که وی با روس ها در به توب بستن حرم حضرت رضا علیه السلام همکاری و تبانی کرده است! این شایعه و تهمت بزرگ وقتی در میان مردم منتشر شد، کار را به جایی رساند که حتّی یک نفر هم در نماز وی شرکت نمی کرد و فقط کسی که سجاده را می انداخت، همراه او می آمد. شرایط به گونه ای شد که مرحوم آشتیانی نتوانست در تهران بماند و به مشهد رفت.

وقتی آن سید موفق شد به این شکل مرحوم آشتیانی را کنار بزند و میدان برای او خالی شد، متوجه شد که چه گناه بزرگی کرده و چه ضربه ای به مرحوم آشتیانی زده است. لذا برای استحلال نزد او رفت. آشیخ مرتضی بزرگوارانه گفت: اگر به من وعده بدهی که نزد جدّت از من شفاعت کنی، حاضرم تو را ببخشم!

وی مرد فوق العاده ای بود. از حاج میرزا فخر الدین جزایری شنیدم: زن آقای آشتیانی دختر آسید محمد طباطبایی از بانیان مشروطه بود. وی به خاطر سیادت همسرش مقید بود آفتابه اش را پر کند!

وفات

آیت الله آشتیانى در سال ۱۳۶۲هـ.ق. هنگام اقامت در کربلا دچار کسالت و اختلال در مزاج گردید و به دلیل بیمارى به ایران آمد و در مشهد ماندگار شد. سرانجام در ۲۴ ذی الحجه در سال ۱۳۶۵هـ.ق. (۲۸ آبان ۱۳۲۵) در ۸۵ سالگى دار فانى را وداع گفت. پیکرش با حضور هزاران تن از علما، طلاب و سایر اقشار تشییع و در دار السعاده حرم مطهر امام رضا علیه السلام دفن گردید.

منبع: دانشنامه اسلامی

کتاب جرعه ای از دریا

انتهای پیام

ارسال نظرات
نظرات حاوی عبارات توهین آمیز منتشر نخواهد شد
نام:
ایمیل:
* نظر: