شیعه نیوز: پیامبر اسلام هم مسلمانان را به همکاری و همیاری سفارش میکردند، هم خود در کارهای عمومی شرکت میجست.
جامعه توسعه یافته امروز نیازمند آن است که با نور معنویت و اخلاق، فروغی بگیرد و خـود را از ظـلمـتکده گمراهی برهاند. جوامع اسلامی نیز به احیای ارزشهای والای دینی و بـازگـشـت بـه اصـول اخـلاقـی سخت نیازمند است و با جدیت میتوان گفت که شرط لازم حـاکـمـیـت دیـن در دنـیـای امـروز گـسـترش و نهادینه سازی اخلاق در طبقات مختلف مردم با الگوگیری از سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم) است.
اصـولا بحثهای اخلاقی اسلامی بیشتر بر محور تثبیت و تقویت بایدها و محو نبایدهاست و ایـن اخلاق پسندیده از قرآن و سنت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) و ائمه معصومین (علیه السلام) سرچشمه میگیرد و ارتقای معنوی و آسایش اجتماعی در جامعه اسلامی به برکت آن به دست میآید.
گـرچـه سخن گفتن و نوشتن درباره صفات اخلاقی پیامبر کاری است بس دشوار، آن چنان که:
یک دهان خواهم به پهنای فلک / تـا بـگـویـم وصـف آن رشـگ مـلک.
ولی مـاءیـوس هـم نـبـایـد بـود و بـه اندازه توان خود برای معالجه دردهای مزمن روحی و اخلاقی جامعه از گنجینه عظیم کمالات و فضایل اخلاقی پیامبر باید استفاده کرد.
آب دریا را اگر نتوان کشید / هم به قدر تشنگی باید چشید
برگههایی از کتاب قطور و گرانسنگ صفات و رفتارهای گوناگون و پسندیده اخـلاقـی دوران زنـدگی پیامبر محبت و انسانیت (صل الله علیه و آله و سلم) را مرور کرده ایم:
۱. ساده زیستی
رهبر بزرگ جهان اسلام از نظر امکانات مادی و زندگی همطراز طبقات پایین جامعه آن روز زنـدگـی میکرد و از تنوع طلبی و تجمل گرایی پرهیز داشت. حضرت علی (علیه السلام) زهد و پارسایی و ساده زیستی پیامبر را چنین توصیف میفرماید: ((پیامبر از دنیا چندان نخورد کـه دهـان را پـر کند و به دنیا به گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفـتـه تـر و شـکـمـش از هـمـه خـالی تـر بـود. پـیـامـبـر بـا دل از دنـیـا روی گـردانـد و یـادش را از جـان خـود ریـشـه کـن کرد و همواره دوست داشت تا جـاذبـه هـای دنـیـا از دیـدگـانـش پـنـهان ماند؛ و از آن لباس زیبایی تهیه نکند؛ و آن را قـرارگـاه دائمـی خـود نـکـند.))
((پیامبر دنیا را کوچک شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار میشمرد و در نـزد دیـگران خوار و بی مقدار معرفی فرمود؛ و میدانست که خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پیامبر از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. دوست میداشت که زینتهای دنیا از چـشـم او دور نـگـهـداشـته شود تا از آن لباس فاخری تهیه نسازد یا اقامت در آن را آرزو نکند.
۲. مهرورزی
بـرجـسـتـه تـریـن شـاخـصه سیره اخلاقی پیامبر رحمت، عطوفت و محبت ایشان است محبت و صـمـیمیت پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) به قدری گسترده بود که نزدیکترین افراد خانواده، اصحاب و یاران و حتی اسیران دشمن و گناهکاران تحت الشعاع پر مهر و صمیمیت و مهربانی پیامبر قـرار مـی گـرفـتـنـد، قـرآن رمـز مـوفـقـیـت رهـبـری و پـیـامـبـری رسـول اعـظـم (صل الله علیه و آله و سلم) را هـمـیـن صـمـیـمـیـت، مـهـربـانـی و عـطـوفـت او مـی دانـد. آن حـضـرت پـیوسته جویای حـال اصـحـاب خـود بـود، اگـر سـه روز یـکـی از آنـان را نـمـی دیـد احـوال او را مـی پرسید، اگر در مسافرت بود در حقش دعا میکرد، اگر حضور داشت به دیـدارش مـی شـتـافـت و اگـر در بـستر بیماری قرار داشت به عیادتش میرفت.
دیگر جلوه مهربانی پیامبر رفتار صمیمانه ایشان در برابر کودکان بود که جداگانه بـه آن خـواهـیـم پـرداخت. کودکانی را که برای دعا یا نامگذاری خدمت حضرت میآوردند، بـرخـی اوقـات طـفـل در دامـن پـیـامـبـر بول میکرد اطرافیان با لحن عتاب آلود به کودک فـریـاد مـی زدنـد امـا پـیـامـبـر آن هـا را از ایـن کـار مـنـع مـی کـرد و مـی گـفـت بـگـذاریـد طـفـل آزاد بـاشـد. هـنگامی که مراسم دعا یا نام گذاری به پایان میرسید پیامبر لباس خود را تطهیر میکرد.
نـمـونـهای دیـگـر از جـلوه هـای مـهـربـانـی پیامبر، رفتار هدایتگرانه و صمیمانه او با اسـیـران جـنـگـی اسـت. در یـکـی از سـریـه هـا، رئیـس اهل یمامه را اسیر کرده و نزد حضرت آوردند. حضرت هر روز برای او غذا میفرستاد و او را بـه اسـلام دعـوت مـی کرد. روزی به او فرمود: من تو را در انتخاب کردن یکی از سه چیز مخیر میکنم: اول آن که تو را بکشم. در جواب گفت اگر چنین کنی بدان که شخصیت بزرگی را به قتل رساندهای. فرمود: دوم آن که مالی را عوض خود فدیه بدهی و آزاد شـوی. گـفـت قـیـمـت مـن گـران اسـت و قـوم مـن بـایـد مـبـلغ زیـادی را بـرای آزادی مـن تـحـمـل کنند. آنگاه رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) فرمود: راه سوم آن است که بر تو منت گذارم و آزادت کـنـم. گفت اگر چنین کنی مرا فردی سپاسگزار خواهی یافت. پیامبر دستور داد او را آزاد کـردنـد. وی پـس از ایـمـان آوردن گـفـت: قـسـم به خدا، هنگامی که تو را دیدم دانستم که پـیـامـبـر هستی و هیچ کس را در جهان بیشتر از تو دشمن نداشتم و اکنون تو محبوبترین افـراد نـزد مـن هـستی.
۳. معاشرت عمومی
پـیـامـبـر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) هر گاه به مجلسی وارد میشد در نزدیکترین جای خالی مینشست جلسات او با اصحاب بی آلایش و حلقه وار بود به گونهای که اگر کسی از بیرون وارد مـی شـد پـیامبر را نمیشناخت، اجازه نمیداد کسی پیش پایش بایستد، هرگز پای خـود را پـیـش اصـحـاب دراز نـمـی کـرد وقـتـی در حـضـور فـردی مـی نـشـسـت تـا قـبـل از رفـتـن او لبـاس و زیـنـت خـود را از تـن خـارج نـمـی کـرد. بـا غنی و فقیر یکسان مصافحه میکرد و دست خود را نمیکشید تا طرف دست خود را بکشد. هنگامی که مردم این مـوضـوع را فـهـمیدند وقتی با آن حضرت مصافحه میکردند، به فوری دست خود را از دسـت آن حضرت میکشیدند. هر گاه بر مرکبی سوار میشد دیگری را هم سوار میکرد. در جـمـع اصـحـاب و یـاران مـتـنـاسـب با موضوعات مطروحه سخن میگفت. یکی از یاران پـیـامـبـر میگوید، چون با رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) مینشستیم، اگر از آخرت سخن میگفتیم او نیز با ما راجع به آن صحبت میفرمود و اگر راجع به دنیا و یا خوردنی و آشامیدنیها بـحث میشد درباره همان موضوع با ما گفتگو میکرد. به اصحاب خود میفرمود بدی هـای یـکـدیـگـر را پـیـش مـن بـازگـویـی نکنید. زیرا من دوست دارم با دلی آرام و خالی از کـدورت نـزد شما بیایم؛ و هر گاه از مجلسی بر میخاست میفرمود: سُبْحانَکَاللهُمِ وِ بـِحَمدِکَ اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا انت اَستَغفُرکَ وَ اَتوبُ اِلَیک.
۴. آراستگی ظاهری
بـارزتـرین صفت پسندیده پیامبر اعظم (صل الله علیه و آله و سلم)، آراستگی ظاهری و نظافت او بود. حضرت نـه تـنـهـا بـرای خـانـواده بـلکـه بـرای اصـحـاب و مـردم نـیـز خـود را مـی آراسـت. قبل از بیرون آمدن از منزل به آینه یا آب نگاه میکرد و موی سر را شانه میزد. روزهای جـمـعه ناخن و موی شارب را کوتاه میکرد و یک لباس مخصوص روز جمعه داشت. بیشتر لباسهای حضرت سفید بود، البته لباس سبز را هم دوست داشت. میفرمود: زندههای خـود را سـفـیـد بـپوشانید و مردههای خود را با آن دفن کنید. از پوشیدن چیزی که رنگ سیاه داشته باشد کراهت داشت مگر عمامه، کفش و عبا.
هـزیـنـه عـطـریـات او بـیـشـتـر از خـوراکـش بـود بـهترین عطر نزد او مشک بود، یک ظرف مخصوص عطر داشت و پس از هر وضو بلافاصله خود را معطر میساخت، هر گاه از محلی عبور میکرد عابرین از بوی عطرش به وجود و حضور مبارکش پی میبردند.
۵. سخن گفتن
پـیـامـبـر گـرامی اسلام (صل الله علیه و آله و سلم) اکثر اوقات ساکت بود، هیچ گاه سخن دیگری را قطع نمیکـرد و جـز در مواقع ضرورت سخن نمیگفت. هر گاه اراده سخن میکرد با حالت تبسم لب هـا را بـه آرامـی بـرای سـخـن گـفـتـن بـاز مـی کـرد. گفتارش فصیح و شیرین بود، مـطـالبـش کـوتـاه و کـلمـاتش به یکدیگر پیوستگی داشت، مطالبش را برای تفهیم به مـخاطب شمرده بیان میکرد تا شنونده آن را به خوبی به حافظه بسپارد. هیچ گاه به جـای سـخـن گـفتن با چشم و ابرو به کسی یا چیزی اشاره نمیکرد و هر گاه در برابر مخاطب قرار داشت، به گوشه چشم به او نگاه نمیکرد، خطبه هایش همیشه کوتاه بود و هـیـچ گـاه مـطـلب بـیـهـودهای بـیـان نـکـرد. جـز بـرای اجـازه ورود بـه مـنـزل اشـخـاص یـا صـدا زدن فـرد خـاصـی کلام خود را تکرار نمیکرد.
۶. مزاح و خنده رویی
پـیـامبر همواره خوش رو بود و بدون این که بخندد تبسمی بر لب داشت، حضرت برای خشنود ساختن با بیان مطالب حق و پرهیز از بیهوده گویی یا مطالب خلاف واقع، همراه بـا عـفـت کـلام و بـدون اسـتـهـزاء، تـمـسخر یا تحقیر به منظور شادمانی و مسرور ساختن اصحاب شوخی میکرد و انگیزه حضرت این بود تا اصحاب و یارانش مقهور جذبه معنوی، عظمت و بزرگی الهی دینی او نگردند و بتوانند به راحتی با او ماءنوس شوند و حاجتهای خود را بیان نمایند؛ همچنان که امام صادق (علیه السلام) به یکی از یاران خود سفارش کرد که بـه پـیـروی از سـیره پیامبر با برادران دینی خود مزاح نمایند. روزی خـادم رسـول خـدا بـرای شـتـران هـمـسـر او آواز حـُدی میخواند تا شتران با سرعت حرکت کنند. پـیـامـبـر با واژه لطیف و زیبا به غلام فرمود ((با شیشهها مدارا کن))؛ یعنی مراقب باش، چون زنان لطیف و ضعیف هستند ممکن است بر اثر سرعت حرکت شتر بترسند و بیفتند و آسیب بـبـیـنـنـد؛ و نـیـز یـک روزی بـه کـودکـی فـرمـود:ای صـاحـب دو گـوش، فـرامـوش مـکن.
۷. ادب سفره و طعام
پـیـامـبـر هـمـچون سایر افراد و غلامان و خادمان در کنار سفره مینشست و بر خلاف سیره مـتـکـبـران و پـادشـاهـان هـنگام تناول طعام به هیچ چیزی تکیه نمیزد، بلکه روی زمین یا فـرش مـی نـشـسـت. هـر گـونـه طـعـامـی کـه خـدا حـلال کـرده بـود تـناول میفرمود: به هیچ غذایی دست رد نمیزد و مدح و تعریف بی جهت هم از غذاها نمیکـرد. هـمـواره بـا اهـل بـیـت و خـدمـتـگـزار مـنـزل خـود غـذا مـیـل مـی کرد. هر گاه میهمان برای حضرت میآمد و یا بردگان او را دعوت میکردند، با آن هـا غـذا مـیـل مـی فـرمـود و پـس از تـناول انگشتان خود را تمیز میکرد. هرگز بر اثر پرخوری و یا سیری شکم آروغ نزد.
۸. انجام کارهای شخصی
با این که در منزل حضرت، همسران، و گاه خدمتکاران حاضر بودند کارهای شخصی خود را بـه هـیـچ فـردی واگـذار نـمـی کـرد. کـفـش و لبـاسش را با دست خویش وصله میکرد گـوسـفـنـدان را مـی دوشـید، درب خانه را خود باز میکرد، مایحتاج خانه اش را از بازار تـهـیـه مـی کـرد و خـود بـه سـوی خـانـه حمل مینمود و آب وضوی شبش را خود تهیه میکرد.
۹. جلوهای از نظم
سـراسـر زنـدگـی پـیامبر بر نظم و انضباط استوار بود و یکی از جلوههای نظم او این بـود که اثاث و اشیاء و حیوانات خود را به اسم خاصی نام گذاشته بود. اسم پرچمش ((عـقاب)) و شمشیرش که در جنگها همراهش بود ((ذوالفقار)) و دیگر شمشیرهایش ((مخذوم))، ((رسوب)) و ((قضیب)) بود، کمانش ((کتوم)) و جعبه تیرش ((کافور)) نام داشت.
نـاقـه آن حـضـرت ((عـضـباء))، استرش ((دلدل)) و الاغش ((یعفور)) و گوسفندی که از آن شیر میآشامید ((عنیة)) نام داشت.
۱۰. همیاری و تعاون
پیامبر اسلام هم مسلمانان را به همکاری و همیاری سفارش میکرد، هم خود در کارهای عمومی شـرکـت مـی جـسـت. هنگامی که پیشنهاد پیامبر، مبنی بر ساختن مسجد النبی مورد تاءیید و قـبـول هـمـگـان قـرار گـرفت، پیامبر نیز مانند برخی دیگر از مسلمانان سنگها را برای ساختمان سازی حمل میکرد. در جنگ خندق نیز پس از سازماندهی لشکر برای حفر خندق، خود نیز کلنگی را گرفت و در قسمتی به حفر خندق مـشـغـول شـد و حـضـرت عـلی نـیـز خـاک هـا را بـه بـیـرون انتقال میداد.
در یـکی از مسافرتهای دسته جمعی، برای پختن غذا هر کسی ماءموریت یافت تا بخشی از کـار تـهـیـه غـذا را انجام دهد. پیامبر نیز به سوی صحرا رفت تا خار و خاشاک برای آتش مهیا کند. هنگامی که اصحاب خواستند مانع شوند فرمود: خداوند دوست ندارد بنده اش را در مـیـان یـارانـش بـا وضـعـی بـبـیـنـد کـه بـرای خـود نـسـبـت بـه دیـگـران امـتـیـازی قائل شده باشد.
۱۱. انفاق و سخاوت
پـیـامـبـر اعـظـم (صل الله علیه و آله و سلم) سخیترین مردم بود. هرگز در هم و دینار نزد او نمیماند، اگر چیزی پیش آن حضرت زیاد میآمد تا آن را به کسی یا مستحقی نمیرساند به خانه نمیرفـت، هـر چـه از ایـشـان مـی خـواسـتـنـد عـطـا مـی کـرد. یـکـی از هـمـسـران پـیـامـبـر مـی گـویـد رسـول خـدا هـرگـز سـه روز پـی در پـی سـیـر نـبـود تا این که از دنیا رفت و اگر میخواستیم، میتوانستیم گرسنه نباشیم، اما ایثار میکردیم.
۱۲. حلم
کنترل خشم و بردباری در برابر رویدادها و حوادث چه در عرصه اجتماعی و چه در محیط خـانـواده از جـمـله ویـژگیهای اخلاقی پیامبر بود. انس بن مالک خادم حضرت میگوید: بـرای افـطـار و سـحـری رسـول خـدا (صل الله علیه و آله و سلم) شیر فراهم میکردم. یک شب پیامبر دیر به خانه آمد من فکر میکردم آن حضرت به مهمانی رفته و افطار کرده است، شیر را خوردم. چـیـزی نـگـذشـت کـه آن حضرت آمد و مشخص شد که افطار نکرده است، وقتی حضرت از جـریـان اطـلاع یـافـت، اصلا مطلبی بیان نکرد و با خوشرویی و گرسنگی شب را به روز آورد و روزه گـرفـت.
۱۳. عفو و گذشت
رسـول خـدا بـه عـنـوان مـظـهـر انـسـان کـامـل، بـالاتـریـن مـصـداق فـضـائل و کرامتهای انسانی است. یکی از نمونههای ((خلق عظیم)) پیامبر عفو و گذشت او بـود کـه شـامـل هـمـه انسانها اعم از مومنان و مخالفان بود. آنچنان رئوف بود که هیچ گـاه در فـکـر انـتقامجویی حتی از دشمنان و معاندان نبود. از این رو در تاریخ زندگانی مـبـارکـش از هـیـچ فـردی انـتقام نگرفت. هنگام فتح مکه وقتی پرچم در دست سعد بن عباده قرار داشت و اشعار انتقامجویی را سر میداد، حضرت علی علیه السلام را ماءمور کرد تا پـرچـم را از دسـت سـعـد بگیرد و ندای عفو و رحمت را برای اهالی مکه بلند کند. آنگاه تمام کسانی را که او را آزار و اذیت کرده و یا دشنام داده بـودنـد و یـا حـتـی در صـدد کـشـتـنـش بـرآمـده بـودنـد بـخـشـیـد. حـتـی وحـشـی، قـاتـل حـمـزه سیدالشهدا که قبلا دستور قتل او را صادر کرده بود، وقتی اسلام آورد و در نـزد پـیامبر چگونگی به شهادت رساندن حمزه را تشریح کرد به او فرمود، بر خیز و برو و روی خود را از من پـنـهـان کـن!
در کـارزار احـد کـه دنـدانـش را بـا سنگ شکستند و چهره مبارکش زخمی و خون آلود شد، این حـادثـه بـر اصـحـاب و یـاران حـضـرت بسیار سخت و گران آمد لذا درخواست نمودند تا حـضرت کفار و دشمنان را نفرین کند، اما رسول اعظم فرمود: من برای لعن و نفرین مبعوث نشده ام، بلکه من پیامبر رحمت هستم، آن گاه دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا قوم مرا هـدایـت کـن زیـرا آن هـا نـادان هـستند.
۱۴. رفتار با کودکان
رسـول گـرامـی اسـلام در نـهـایـت سادگی و مهربانی با کودکان خواه فرزندان خود یا اطـفـال دیـگـران مـحـبـت مـخـصـوصـی داشـت. از ایـن رو دربـاره حـضـرت نـوشـته اند که: ((وَالتَّلَطُّفُ بـِالصِّبـیـانِ مـِن عادَةِ الرَّسولِ)) یعنی مهربانی درباره کودکان راه و رسم پـیـامـبـر بـود؛ و ایـن رفـتـار پـیـامـبـر در ایـجـاد عوامل شخصیت در کودکان تاءثیر فراوانی داشت که چند نمونه آن را بیان مینماییم.
احـتـرام: روزی امـام حـسـن و امـام حـسین در سنین کودکی بر پیامبر وارد شدند؛ حضرت به احـتـرام آنـان از جـا بـرخـاسـت و به انتظار ایستاد. چون کودکان در راه رفتن ضعیف بودند پیامبر به سوی آنان رفت و هر دو را بر دوش خود سوار کرد.
هـدیـه: نـقـل شـده اسـت کـه گـردنـبـنـدی از طـلا بـرای حـضـرت رسـول هـدیـه آورده بـودنـد، حـضـرت گـردنـبند را به همسرانش نشان داد و پرسید آن را چـگـونـه مـی بـیـنید؟ گفتند ما تا کنون بهتر و نیکوتر از این را ندیده ایم! در این هنگام ((اَمـامـه)) دخـتـر ابـی العـاص کـه کـودکـی بـود و در گـوشـه مـنـزل بـازی مـی کـرد بـه سـوی حـضـرت آمـد، حـضـرت رسـول گـردنـبـنـد را در گـردن وی قـرار داد و از نـزد هـمـسـرانـش بیرون رفت.
بوسیدن و نوازش: بوسه و نوازش نهال محبت و علاقه را در وجود فرزند زنده میسازد و فـرزنـد هـم از عـلاقـه پـدر و مـادر نـسـبـت بـه خـود آگـاه مـی شـود. یـکـی از عـادات رسـول خـدا نـسـبـت بـه کـودکـان بـوسـیـدن و نـوازش آنـان بـوده اسـت. مـردی نـزد رسـول خـدا (صل الله علیه و آله و سلم) آمـد و گفت من تا کنون هرگز کودکی را نبوسیده ام. وقتی که از حضور پـیـامـبـر بـیـرون رفـت، پـیـامـبـر فـرمـود ایـن مـرد بـه نـظـر مـن اهل آتش است. جالب این است که احترام پیامبر نسبت بـه فـرزنـدان خـود یا دیگران بیشتر در حضور جمع و عموم مردم انجام میشد. از این رو بسیاری از اصحاب نوازش و محبت و بوسیدن امام حسن و امام حسین را بارها از سوی پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) مشاهده کرده اند.
زمخشری گوید: رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) امام حسن (علیه السلام) را که کودک بود در بر گرفت و بوسید، سـپـس او را روی زانـوی خـود نـهاد، آنگاه امام حسین (علیه السلام) را در بر گرفت و بوسید و روی زانـوی چـپ خـود نـشـانـیـد.
پـیـامبر به فرزندان شهیدان همانند فرزندان خود محبت میورزید. روزی یکی از کودکان از پـیامبر پرسید که پدرم چگونه شهید شد؟ آن حضرت فرمود او در راه خدا به شهادت رسـیـد، درود و رحمت خداوند بر او باد. کودک گریست، پیامبر دست بر سر کودک کشید و سـوار مـرکـب خود کرد و به او فرمود: آیا دوست نداری که من جای پدرت باشم؟
۱۵. رفتار با جوانان
هـنـگـامـی کـه رسـول اعـظم (صل الله علیه و آله و سلم) دعوت خود را در مکه آشکارا آغاز کرد، جوانان با صفای بـاطـن و لطـافـت روحـشـان اولیـن کـسـانـی بودند که به ندای روحبخش آن حضرت لبیک گـفـتـند. رفتار و سیره اخلاقی و سخنان هدایتگر پیامبر برای همه طبقات مؤ ثر بود، اما در جوانان که به ملکوت نزدیک تراند تاءثیر عمیقی به وجود آورده بود.
هنگامی که مصعب بن عمیر نماینده مخصوص پیامبر برای آموزش قرآن و نشر معارف دینی بـه مـدیـنـه آمـد، در مـنـزل اسـعـد بـن زراره سـکـونـت یـافـت. وی روزهـا بـه مـحـل تـجمع قبایل خزرج میرفت و آنان را به دین اسلام دعوت میکرد، و جوانان بیش از بزرگسالان دعوت او را میپذیرفتند.
عـلاوه بـر حـضرت علی (علیه السلام) که صفات و فضایل منحصر به فرد داشت، سعد بن مالک، جـعـفـر بـن ابـیـطـالب، عـمـر بـن حـزم، مـصـعـب بـن عـمـیـر، عـتـاب بـن اسـیـد، مـعـاذ بـن جبل، اسامة بن زید، جوانانی دلاور، برومند، و پرشوری بودند که در مکتب سیره اخلاقی و مـدیـریـتـی پـیـامـبـر تـربـیت یافته بودند و پیامبر هر کدام را برای مسئولیتهای مهم برگزید و این جوانان در عرصه مدیریت اجتماعی و فرماندهی نظامی لیاقت و شایستگی هـای خـاصـی داشـتـنـد وهـرکـدام کـارنامه درخشانی از خدمتگزاری بر جای گذاشتند و نزد پیامبر دارای جایگاه و احترام خاصی بودند.
نـکـتـه مـهـم دیـگـر، نـوع رفتار دقیق و جالب پیامبر با جوانانی است که به سوی گناه سوق داده شده بودند. از نظر روان شناسی جوانان، این رفتار درسی برای بزرگان و والدیـن مـحـسـوب مـی شـود کـه یـک نـمـونـه را یـاد آور میشویم. امام باقر (علیه السلام) فرمود: فـضـل بن عباس که جوانی خوش سیما بود در روز عید قربان در کنار پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) سوار شـده بـود. در ایـن هـنـگام زن زیبارویی از قبیله خثعم همراه برادرش برای پرسیدن احکام شـرعـی نـزد رسـول خـدا (صل الله علیه و آله و سلم) آمـد. بـرادر آن زن مـسـائل دیـنـی را مـی پـرسـیـد و فـضـل بـن عـبـاس بـه آن زن نـگـاه مـی کـرد. رسـول خـدا، چـانـه فضل را گرفت و صورت او را از سوی آن زن برگردانید تا به او نـگـاه نـکـنـد. هـنـگـامـی کـه رسـول خـدا (صل الله علیه و آله و سلم) از پـاسـخ دادن بـه مـسائل آن مرد عرب فارغ شد، شانه فضل بن عباس را گرفت و به او فرمود: ((آیا نمیدانـی کـه روزگـار میگذرد؟ اگر کسی چشم و زبان خود را حفظ کند، خداوند پاداش حج قـبـول شـده را در نـامـه عـمل او ثبت خواهد کرد!)) ایـن بـرخورد پیامبر با یک جوان خلافکار بهترین الگو برای مسلمانان است تا با تـوجـه بـه روحـیـات و خصوصیات و لطافت روحی و اخلاقی جوانان برای جلوگیری از گناهان آنان و ناهنجاریهای اجتماعی به شیوه دقیق صحیح و مؤ ثر امر به معروف و نهی از منکر نمایند.
نتیجه گیری
آنـچـه مـرور کردیم بخشی از گنجینه عظیم فضایل انسانی و قطرهای از دریای بیکران اخـلاق نـبوی بود، پیامبر توسط هدایتهای خاص و عام الهی تربیت یافت به گونهای که خود فرمود: ((اَدَّبنی رَبّی وَ اَحْسنَ تَاءْدیبی)) خـدایـم مـرا ادب آمـوخـت و چـه نـیـکـو مـرا ادب آموخته است. از این رو خداوند در قرآن کریم رسـول گـرامـی را در طـول تاریخ تا پایان خلقت، بزرگترین سرمشق بشریت معرفی کـرده اسـت. زیرا شـخـصـیـت پـیـامـبـر (صل الله علیه و آله و سلم) نـمـونـهای بـرای یـک روزگـار، یـک نـسـل، یـک مـلت، یـک مـذهـب و یـک مـکـان خـاص نـمـی بـاشـد، بـلکـه یـک سمبل جهانی و همیشگی برای تمام مردم در همه زمان هاست.
حسن ختام را به سفارش امام صادق علیه السلام مزین میکنیم که فرمود: اِنَ اللّهَ خـَصَ رَسـولَه بـِمـَکـارِمِ الاخـلاقِ وَ امـتَحِنوا اَنفُسَکُم فَان کانَت فیکُم فاحَمدو اللّه وَارغـَبوا اِلَیهِ فی الزیادَةِ مِنها. خـدای تـعالی رسول خود را به صفات پسندیده اختصاص داد، پس شما خود را بیازمایید: هـر گـاه ایـن صـفـات نـیـک پـیـامـبـری در شـمـا بود، خدای را سپاس گویید و در تقویت و افزایش آن صفات بکوشید.