وی عنوان کرد: امام حسین(علیه السلام) در این مدت، برای آمادهسازی قیام خویش و افشاگری علیه یزید و حکومت بنیامیه نامههای فراوانی را به مردم کوفه فرستاد و در مقابل، مردم کوفه نیز بارها از امام (علیه السلام) دعوت کردند؛ با توجه به اینکه ایام حج بود بسیاری از فقها و صاحب نظران آن روزگار با حضرت ملاقاتهایی را داشتند. مثلاً «ابن عباس» از جمله کسانی بود که با حضرت ملاقات داشت و البته بعضی از افرادی که جزو چهرههای دینی و معنوی به شمار نمیرفتند اما به هر حال از جمله کسانی بودند که در آن زمان دارای نام و نشانی برای خودشان بودند و برخوردهایی را نیز با امام حسین(علیه السلام) داشتند مانند «عبدالله بن زبیر».
عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی(صلی الله علیه واله) العالمیه با اشاره به اینکه آنچه موجب شد سیدالشهدا(علیه السلام) در این ایام یعنی روز نهم ذیالحجه حرکتش را از مکه به طرف عراق قرار دهد، اظهار داشت: حضرت میفرمود: اینها (بنیامیه) تا خونم را نریزند مرا رها نخواهند کرد! و من دوست ندارم در جایی کشته شوم که حرمت مکه نگه داشته نشود و من باید از این مکان کوچ کنم.
وی افزود: افراد زیادی به امام حسین(علیه السلام) میفرمودند از اینجا کوچ نکن اما نظر سیدالشهدا(علیه السلام) این بود که تهدیدها بسیار جدی شده و احتمال بسیاری داشت حضرت را به صورت ناشناس در ایام منی و عرفات و مشعر که انبوهی از جمعیت در آنجا حضور داشتند امام را ترور کنند از این رو امام حسین(علیه السلام) دید فایدهای ندارد که اگر خونش در حرم امن الهی ریخته شود، آن تأثیری که قیامش در کربلا دارد را در این جا نخواهد داشت بنابراین امام حسین (علیه السلام) برای اینکه حرمت حرم شکسته نشود و خانه امن الهی از امنیت نیفتد از مکه به سوی عراق حرکت کرد و فرمود: من نمیخواهم اولین فردی باشم که حرمت حرم به خاطر من شکسته شود.
رستمنژاد ابراز داشت: گذشته از این مباحث، حضرت اباعبدالله (علیه السلام) میفرمایند: من مأموریت دارم «انّ هؤلاء القوم لزموا طاعه الشیطان و ترکوا طاعه الرحمن و اظهر و الفساد فی الارض و ابطلوا الحدود»؛ این قوم ملازم و ملتزم به اطاعت از شیطان شدهاند و عبادت خدای رحمان را ترک کردهاند و در روی زمین فساد را رواج داده و حدود الهی را باطل اعلام کردهاند. وقتی این گونه است من از همه سزاوارترم که یاریگر دین خدا باشم لذا باید حرکت کنم تا آن آیین خداوند، پیروز و از همه برتر باشد.
وی تصریح کرد: امام حسین(علیه السلام) میفرماید: مردم کوفه مرا دعوت کردهاند پس حجت بر من تمام شد! کلام امام (علیه السلام) معنادار است اگر من بر کوفیان جواب ندهم کوفیان میتواند فردای قیامت بر من احتجاج داشته باشند و بگویند ما میخواستیم و تو نیامدی! این است که امام میفرماید: من میروم آنها خودشان میخواهند وفاداریشان را ثابت کنند و حمایت خودشان را داشته باشند اما از طرف من تخلفی صورت نگرفته باشد یعنی این را هم امام برای خودش وظیفه میداند که اگر حداقل، عدهای ادعای وفاداری نموده و مرا برای حرکت و پشتیبانی و قیام دعوت کردند نگویند ما امام نداشتیم و بگویند ما گفتیم اما امام نیامد!
عضو هیأت علمی جامعةالمصطفی(صلی الله علیه واله) العالمیه گفت: شب قبل از حرکت امام حسین (علیه السلام) از مکه به عراق، حضرت خطبهای دارد که میفرمایند: من برای حرکت آماده شدهام و هر که میخواهد در راه خدا جان فشانی کند. امام در مکه، حرفها و سخنان حساسی که در آینده میخواهد اتفاق افتد را بیان میکند. نکتههایی درباره اینکه مرگ برای فرزندان آدم همانند گردنبندهایی برگردن دختران جوان است که همیشه همراه آدمی است و اشتیاق خویش را نسبت به گذشتگان، جد و برادرش همانند اشتیاق یعقوب به دیدار یوسف در آن خطبه بیان میکند.
وی یادآور شد: حضرت در ادامه فرمودند: من برای شهادت برگزیده شدهام و جالب اینجاست که در این خطبه حتی اسم کربلا را هم آورد و فرمودند: من گرگان درنده بیابان را میبینم، بین نوامیس و کربلا که بند بند تنم را پاره پاره کردند و ... ادامه میدهد رضایت من به رضایت خداوند است و این کاری که میخواهم انجام دهم خداوند به آن راضی است و ما هم بر بلا و امتحان الهی صابر و شکیبا هستیم تا اینجا که رسید حضرت در آخرین فراز فرمایش خویش که در جمع مکیان مطرح میکرد، فرمود: هرکسی که آماده است خون خود را در راه ما نثار کند و خود را آماده لقاء خداوند نمایند با ما رهسپار شود حضرت این سخنان را شب یومالترویه فرمود و صبح روز نهم ذیالحجه به سوی عراق حرکت کرد و داستان عظیم تاریخ ساز کربلا را رقم زد.
منبع: فارس
یا لیتنی کنا معکم فافوز فوزا عظيما