محمد محمدي نيک، مشهور به ري شهري به سال 1325در شهر ري به دنيا آمد و از سال 1341 در قم و مشهد براي تحصيلات حوزوي اقامت کرد و از سال 1345 نيز براي ادامه تحصيلات به نجف اشرف رفت. وي از محضر بزرگاني چون آيات عظام مرحوم حاج شيخ محمد اراکي، حاج شيخ حسين وحيد خراساني، حاج ميرزا علي مشکيني، حاج شيخ جواد تبريزي، مرحوم حاج سيد محمد رضا گلپايگاني، مرحوم حاج شيخ مرتضي حائري و ديگر بزرگان بهره برد، وي حافظ قرآن کريم و داراي بيش از 60 عنوان تأليف است.
از جمله مسئوليت هاي وي بعد از انقلاب اسلامي را مي توان حاکم شرع دادگاه هاي انقلاب اسلامي در شهرستان ها، رياست دادگاه هاي انقلاب اسلامي ارتش، وزير اطلاعات، دادستان کل کشور، دادستان ويژه روحانيت بر شمرد و درحال حاضر توليت آستان مقدس حضرت عبدالعظيم (ع)، نماينده ولي فقيه در امور حج و زيارت و رياست مؤسسه فرهنگي دارالحديث و دانشکده دارالحديث را عهده دار است.
انتشار مفاتيح الجنان چاپ آستانه مقدسه حضرت عبدالعظيم حسني، که بر خلاف ديگر کتب مفاتيح منتشره توسط ناشران متعدد، حديث کسا را در ملحقات خود نداشت، واکنش هايي را در محافل مذهبي برانگيخت. اگر چه قبل از آن نيز آيت الله «محمد محمدي ري شهري» در اظهار نظرهايي حديث کساي موجود در ملحقات مفاتيح الجنان را معتبر ندانست. اين پژوهش ضمن کتاب اهل بيت آمده بود.
ري شهري،باسابقه معتبر پژوهش در روايات و احاديث، پشتوانه علمي قاطعي دارد؛از جمله:تأليف کتاب روايي ميزان الحکمه و پژوهش هايي چون اهل بيت عليهم السّلام در قرآن و حديث و اداره مؤسسه علمي فرهنگي دارالحديث که در سال 74با پيام مقام معظم رهبري افتتاح شد و براي اجراي رهنمودهاي ايشان اقدام هاي وسيعي را در پالايش احاديث اسلامي صورت داد که تأسيس دانشکده علوم حديث در تهران و پس از آن در قم و همچنين دانشکده مجازي در اين راستاست.
اين اقدام و واکنش هايي که نسبت به آن ابراز شد، بهانه گفت وگوي همشهري جمعه با حجت الاسلام و المسلمين ري شهري بود.در ابتداي گفتگو براين نکته تأکيد داشت که حديث شريف کسا از احاديث صحيح و مورد اتفاق شيعه و سني است و ترديدي در صحت و صدور آن از پيامبر خدا صلي الله عليه آله و سلم نيست. به طور مفصل اين مطلب را در کتاب اهل بيت در قرآن و حديث، شرح داده ام.
س: پس محل اختلاف کجاست؟
ج: توجه کنيد، من گفته ام، آنچه در پايان کتاب مفاتيح الجنان به عنوان حديث کسا آمده است، آن حديث کسايي نيست که در کتب معتبر روايي شيعه و سني نقل شده است.
اما، «محدث قمي» مؤلف مفاتيح الجنان از حديث شناسان بزرگ تاريخ شيعه بوده، حتي در اظهار نظري، خود ايشان، بالاي منبر در فيضيه قم گفته بود – در حضور آيت الله «حاج شيخ عبد الکريم حائري» - امروز در قلمرو تشيع، محدثي مثل مرا نداريد و آيت الله حائري نيز تصديق کرده بود، چگونه چنين حديثي در مفاتيح يافت مي شود؟
از قضا، موضوع بحث همين جاست، خيلي ها که به اقدام آستان مقدس در حذف اين حديث کسا از مفاتيح معترض بودند، گفتند که چرا در کتاب محدث قمي تصرف کرده ايد. در حالي که در مفاتيح تأليف «شيخ عباس» اين حديث وجود ندارد.جالب اينجاست که ايشان در کتاب ديگر خود، منتهي الآمال درباره اين موضوع چنين آورده است: اما حديث معروف به حديث کسا که در زمان ما شايع است، به اين کيفيت در کتب معتبره معروفه و اصول حديث و مجامع متقنه محدثان ديده نشده و مي توان گفت از خصايص کتاب«منتخب» است.
س: پس چگونه اين حديث به مفاتيح راه يافته است؟
ج: اين حديث را ناشران ناآگاه، به ميل خود به مفاتيح الجنان افزوده اند و حالا که مي گوييم مفاتيح الجنان بايد مفاتيح الجنان باشد، از هر سو فرياد بلند مي شود که: چرا؟! به ناشران توصيه مي کنم اين کتاب را بدون ملحقات غير مؤلف چاپ کنند؛ البته وزارت ارشاد هم وظيفه دارد، از چاپ اين کتب مفاتيح که برخلاف نظر مؤلف است جلوگيري کند.
ظاهراً کتاب دعاي ديگري در همان دوره مرحوم محدث قمي رواج داشت، به نام«مفتاح الجنان» که مطالبي ناروا به آن افزوده يا کاسته شده بود که موفق و معتبر نبوده است.گويا ايشان از بابت دخل و تصرف در مفاتيح نيز نگراني داشته است؟
بله،اين عجيب است که ايشان پيش بيني دخل و تصرف در مفاتيح را کرده بود،در پايان کتاب مفاتيح چنين مي نويسد: اين گنهکار رو سياه، عباس قمي عفي الله عنه، بعد از آنکه به عون الله کتاب مفاتيح الجنان را تأليف کردم و در اقطار منتشر گشت، به خاطرم رسيد که در طبع دوم آن، بر آن زياد کنم دعاي وداعي براي ماه رمضان و.... به واسطه کثرت حاجت به اينها، لکن ديدم هر گاه اين کار را کنم، فتح بابي شود براي تصرف در کتاب مفاتيح و مجوزي شود که، بعضي از فضولان بعد از اين در آن کتاب، بعضي از ادعيه ديگر بيفزايند يا از آن کم کنند و به اسم مفاتيح الجنان در ميان مردم رواج دهند، چنان که در مفاتيح الجنان مشاهده مي شود، لاجرم کتاب را به همان حال خود گذاشتم و اين هشت مطلب را بعد ازتمام شدن مفاتيح، ملحق به آن کردم و به لعنت خداوند قهار و نفرين رسول خدا و ائمه اطهار عليهم السلام واگذار و حواله کردم کسي را که در مفاتيح، تصرف کند».
اکنون بايد خطاب به روح بلند ايشان گفت: اي محدث بزرگوار سر از خاک بردار و با کمال شگفتي ببين که با همه پيش بيني ها که براي پيشگيري از دخل و تصرف در مفاتيح کرده بودي، آنچه را معتبر نمي دانستي، با نام «حديث صحيح» به آن افزوده اند.
س: پس آن حديث کساي معتبر که اشاره کرديد قطعي الصدور و صحيح است، درچه کتبي نقل شده است؟
ج: آن حديث از نظر سند هيچ گونه خدشه اي را نمي پذيرد و محدثان بزرگ آن را در کتب خود نقل کرده اند،اين حديث دراصطلاح مستفيض است و حتي با تحقيقي گسترده مي توان ادعاي تواتر در آن کرد و قرائن بسيار وجود دارد که اگر کسي با تاريخ اسلام آشنا باشد،نمي تواند در وقوع آن ترديد کند.البته هيچ يک از احاديثي که در باره رويداد کسا رسيده است آن را به طور کامل بيان نکرده است و هر يک به بخشي از آن اشاره دارد. اين احاديث در کتب الخصال، بحارالانوار، مجمع البيان، الغدير،تفسير طبري، مسند ابن حنبل، الفصول المختاره، ذخائر العقبي، الصواعق المحرقه، نيابيع الموده، امالي الطوسي، امالي الصدوق و کتاب هاي ديگر ذکر شده است.
س: آيا مي توان با استفاده از اين احاديث روايت کاملي از رويداد کسا ارائه کرد؟
ج: اين رويداد در جامعه اسلامي به قدري معروف شد که روز وقوع آن،روز کسا ناميده شد و پنچ تن پاکي که مشمول عنايت خاص الهي در آن روز شدند،اصحاب کسا لقب گرفتند.با بهره از روايات متعددي که در باره اين واقعه ذکر شده مي توان اين رويداد را چنين تشريح کرد:
روزي پيامبر اسلام صلّي الله عليه و آله و سلّم به خانه همسر خود امّ سلمه مي رود، ايشان به امّ سلمه تأکيد مي کند به هيچ کس اجازه ورود ندهد، اما فاطمه سلام الله عليها، دختر پيامبر که براي پدر عصيده (غذايي شبيه کاچي) تهيه کرده بود وارد شد. امّ سلمه مي گويد نتوانستم مانع ورود فاطمه شوم»، البته منع پيامبر شامل فاطمه نمي شد، بلکه پيامبر خانه را به خاطر فاطمه و همسر و دو فرزندش خلوت کرده بود. پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم به دخترش فرمود: «برو و همسر و دو فرزندت را هم بياور» فاطمه سلام الله عليها بي درنگ به منزل بازگشت و طولي نکشيد که همراه همسر و دو فرزندش، که کودک بودند، به خانه پدر وارد شد. امّ سلمه با اشاره رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم برخاست و در کناري مشغول نماز شد.
مجلس کاملا خصوصي شد،مجلس انس و قدس،رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم با علي عليه السّلام که او را نفس خود مي دانست و فاطمه سلام الله عليها که وي را جزئي از وجود خود معرفي مي کرد و دو فرزندش حسن عليه السّلام و حسين عليه السّلام که آنها را ريحانه خود ناميده بود، کنار سفره فاطمه سلام الله عليها نشستند.
عادت پيامبر اين بود که بدون همسرش غذا نمي خورد، ولي امروز وضع به گونه اي ديگر است و سفره سفره اي ديگر. اگر امروز امّ سلمه براين سفره بنشيند. فردا سخن خدا در باره اهل بيت عليهم السّلام پيامبر به گونه اي ديگر تفسير خواهد شد.از اين رو پيامبر استثنائاً از همسرش دعوت نمي کند. سپس پيامبر کساي خيبري (عبايي از بافته هاي مردم خيبر) را بر سر داماد و دختر و فرزندانش مي کشد و با دست راست به آسمان اشاره مي کند و مي فرمايد: «اللهم هولاء اهل بيتي،اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا»: «خدايا ! اينان اهل بيت من هستند، پس هرگونه پليدي را از آنها دور کن و کاملا پاکشان گردان.»
اين روايت طبري است، اما در مسند ابن حنبل دعاي پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم اين گونه نقل شده است: اللهم هولاء اهل بيتي و خاصتي،اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا». «خدايا! اينان اهل بيت و خواص من هستند، خدايا هرگونه پليدي را از آنها دور کن و کاملا پاکشان گردان !»
و در روايت ديگري آمده است که پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم فرمود: اللهم ان هولاء آل محمد فاجعل صلواتک. برکاتک علي محمد و علي آل محمد انک حميد مجيد»: «خدايا!اينان خاندان محمد هستند، پس درورد و برکات خود را بر محمد و خاندان محمد قرار ده که تو ستوده بزرگواري.»
آنگاه جبرئيل امين نازل شد و اين آيه را که بعدها آيه تطهير نام گرفت خواند: «انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا.»:«همانا خداوند، مي خواهد پليدي را از شما دور کند و شما را به کلي پاک دارد.» (احزاب33)
تا اينجا امّ سلمه در کنار اتاق، کم و بيش ناظر اين رويداد نوراني و معنوي بود که ديگر تاب نياورد، جلو آمد و گوشه کسا را بلند کرد، تا او نيز از اين فضاي نوراني بهره مند شود، ولي پيامبر با قاطعيت، کسا را از دست او کشيد و مانع از ورود او به فضاي اهل بيت قرآني خود شد.
س:به چه سببي اين رويداد مکرر نقل شده و در کتب فريقين به تفصيل آمده است؟
ج: تأمل در متن واقعه کسا و احاديثي که در اين موضوع وارد شده است به روشني اثبات مي کند که اين واقعه، آن گونه که برخي از نويسندگان تصور کرده اند، يک رويداد معمولي که بعدها اهميت پيدا کرده باشد، نيست. بلکه به سبب ارتباط آن با نزول آيه تطهير،يکي از استثنايي ترين رويدادهاي تاريخ زندگي پيامبر صلّي الله عليه و آله و سلّم در زمينه معرفي پيشوايان و راهنمايان آينده جامعه اسلامي است. نقل شده که پيامبر تا پايان عمر پر برکتش، اصحاب کسا را شبانگاهان تا سپيده دم دعا مي فرموده و آنها را اهل بيت عليهم السّلام مي خوانده است.
در برخي احاديث،محل وقوع رويداد را خانه برخي ديگر از همسران پيامبر ذکر کرده اند،
س:آيا به طور قطع مي توان گفت که رويداد در خانه ام سلمه واقع شده است؟
ج: تأمل در مجموع رواياتي که در اين باره وارد شده اثبات مي کند که نزول آيه تطهير و رويداد کسا، بي ترديد در خانه ام سلمه واقع شده است. عايشه نيز به اين حقيقت اعتراف دارد، چنان که از ابو عبدالله جدلي روايت شده که گفته است: بر عايشه وارد شدم و گفتم آيه تطهير در کجا نازل شده است؟ او گفت:در خانه ام سلمه.در روايت ديگري ام سلمه مي گويد: اگر از عايشه بپرسي،خواهد گفت که اين آيه در خانه من نازل شده است. شيخ مفيد نيز مي گويد: از عمر درباره اين آيه سؤال شد و او گفت: در باره آن از عايشه سؤال کنيد و عايشه گفت: اين آيه در خانه خواهرم امّ سلمه نازل شده است.
برخي از محدّثان اشاره کرده اند که اين رويداد تکرار شده است و اشخاصي مانند عايشه و زينب دختر امّ سلمه از پيامبر تقاضايي مشابه تقاضاي امّ سلمه داشته اند.
اين احتمال، بعيد به نظر مي رسد، ممکن است آنها هم شاهد ماجرا بوده اند و از پيامبر خواسته اند مشمول جريان کسا شوند ولي پيامبر به تقاضاي آنها پاسخ منفي داده اند.
اين حديثي که به عنوان حديث کسا در پايان مفاتيح ذکر شده، حتما از منبعي نقل شده است، آيا چنين نيست؟
تا آنجا که من مي دانم، نخستين کتاب که اين حديث را بي سند نقل کرده است، همان طور که محدث قمي در منتهي الامال اشاره کرده،کتاب منتخب طريحي است. يعني از صدر اسلام تا حدود هزار سال بعد، از اين حديث هيچ اثري در کتب حديث ديده نمي شود. شگفت انگيز اينکه اين حديث بي سند در حاشيه نسخه خطي کتاب عوالم العلوم،با سند مي شود.
سند مفصلي که به جابربن عبدالله انصاري مي رسد که او از حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها حديث را روايت مي کند.در حالي که «سيد هاشم بحراني»که اين سند منسوب به اوست اين حديث را در کتابهاي خود «تفسير البرهان و غايه المرام» نياورده است. با اينکه او در اين کتاب ها به جمع احاديث همت داشته است،نه ارزيابي و تصحيح آنها،بلکه آنچه او در اين کتاب ها آورده از نظر سند و متن، مخالف چيزي است که به او نسبت داده شده است.نکته ديگر اينکه، بسيار ي از محدثان بزرگ شيعه همچون کليني، طوسي، مفيد و طبرسي و ابن شهر آشوب که در اين سلسله سند نامشان ذکر شده است، در کتب خود حديث کسا را به همان گونه اي آورده اند که به آن اشاره کرديم و مخالف متن حديث کساي شايع است.
س: غير از اين موارد که اشاره شد، آيا اصرار به حذف حديث کساي غير معتبر از انتهاي مفاتيح دليل ديگر ي هم دارد؟
ج: بله،نخست اينکه اگر در جايي غير از مفاتيح اين حديث منتشر مي شد،ما فقط اعلام مي کرديم که حديث غير معتبر است.اما وظيفه ما و همه کساني که از اين ماجرا مطلع مي شوند،اين است،که اين حديث را از اين کتاب حذف کنند چرا که مطابق آنچه گفتيم، نظر مؤلف بر اين بوده که چيزي به کتاب اضافه نشود.
نکته مهم تر اينکه حديث کساي معتبر، چون اشاره به وقوع رويداد در خانه امّ سلمه دارد، يکي از مستندات شيعه براي اثبات اين است که اهل بيت عليهم السّلام در آيه تطهير ناظر به همان پنج نفر آل عباست و زنان پيامبر را آنچنان که برخي از مفسران اهل سنت گفته اند، شامل نمي شود. در حالي که حديث کساي غير معتبر چون وقوع رويداد را در خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها مي داند، قابليت چنين استنادي را ندارد.