مقدمه
سال 183 ه.ق امامت در شرایطی به حضرت امام رضا علیه السلام منتقل شد که پدرشان حضرت امام کاظم علیه السلام سالیانی را در زندان هارون عباسی محبوس بودند. این حبس موجب شده بود که نشر معارف شیعی از منبع اصلی آن، دچار وقفه شود. حضرت امام رضا علیه السلام توانستند در همان جایگاه پدران خود در مسجد النبی صلی الله علیه وآله وسلم نشسته به تفسیر قرآن، فتوای فقهی و تربیت شاگردان بپردازند. پس از مرگ هارون به دلیل اختلاف داخلی شدید میان مامون و امین عباسی که منتهی به کشته شدن امین گردید، فرصت مناسب تری برای امام رضا علیه السلام پدیدار شد تا با استفاده از فضای به وجود آمده، کار علمی بیشتری انجام دهند.
به طور کلی زندگی حضرت امام رضا علیه السلام به دو بخش مدینه و طوس تقسیم می شود. در مدینه و قبل از آنکه طوس به اجبار مامون عباسی محل اقامت ایشان شود، علاوه بر راویان بزرگی که تحت نظرشان تربیت شدند، شاگردانی در دیگر رشته های علمی نیز وجود داشته اند. شاگردانی که زمینه فعالیت علمی آنان دایره گسترده ای را شامل می شد و از متخصصین در علم کلام و مناظره با مخالفین تشیع تا دانش آموختگانی در زمینه طب، نجوم، ادب و شعر را دربرمی گرفت. برخی از این شاگردان به تالیف کتاب، تربیت شاگرد و انتقال معارف به دیگر بلاد اسلامی پرداختند و توانستند با معارفی که از محضر امام هشتم علیه السلام آموخته بودند، خود در سطح کلان منشاء اثر شوند. اضافه بر این گروهی از این شاگردان، با عرضه احادیث موجود به محضر امام علیه السلام کار پالایش این احادیث با نظر ایشان را سامان دادند.
در طوس هم که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد مامون معرفی شدند، با استفاده از این حاشیه امن توانستند ضمن گفتگو با علمای بزرگ تمام ادیان و مذاهب مطرح در آن دوره، قدرت منطق وحی و حقانیت آخرین فرستاده پروردگار را به نمایش گذارده خود را به عنوان داناترین فرد بشناسانند. هرچند این مناظرات با حسن نیت مامون عباسی همراه نبود و سعی وی ناتوان جلوه دادن ایشان بود، اما فرصت استثنائی به وجود آورد تا علویان هم با امنیت به ترویج معارف و عقاید شیعی بپردازند و هم به خاطر پیروی از امامی که تمام عالمان آن روز در برابرش سر تسلیم فرود آوردند، سرافراز گردند.
در ادامه، گزارشی از هشت تن شاگرد حضرت امام رضا علیه السلام را که هر یک به شیوه ای خاص در زمینه نشر معارف تشیع نقش مهمی ایفا کرده اند، ملاحظه می کنید.
1- ابراهیم بن هاشم قمی
اهل کوفه بوده است و نامش را در زمره شاگردان و اصحاب حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهما السلام آورده اند. ایشان علاوه بر آنکه خود از عالمان بلند آوازه شیعه بوده، کاملا مورد اعتماد دانشمندان پس از خود هم محسوب می شود تا جایی که فقط در کتاب "کافی" حدود سی بار از وی روایت نقل شده است.
ایشان که افزون بر آموختن در محضر دو امام معصوم علیهماالسلام شاگرد راوی بزرگی چون "یونس بن عبدالرحمان" نیز بوده، در کتب رجالی به عنوان اولین فردی شناخته می شود که دانش روایی راویان عراق را به قم منتقل نمود طوری که باعث شکوفایی مدرسه قم و ری گردید. نشر علوم اهل بیت علیهم السلام در شهرهای مهم ایران آن روزگار، موجب ظهور محدثین و راویان سرشناسی شد. از سوی دیگر به دلیل آن که جو اجتماعی و حکومت، به شکل مستقیم در اشاعه علوم دینی تاثیرگذار است، زیستن "ابراهیم" در ایران تحت حکومت "آل بویه" به وی کمک شایانی نمود. نام برخی از بزرگان نامی که از مدرسه او بیرون آمدند، چنین است:
علی بن ابراهیم (فرزند ایشان) صاحب تفسیر؛ محمد بن یعقوب کلینی صاحب کتاب "کافی"؛ علی بن حسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) و ابن قولویه (استاد شیخ مفید) (1)
محدث قمی می نویسد: از اموری که بر بزرگی ایشان دلالت دارد آن است که ادعیه و اعمالی که در مسجد سهله به جا آورده می شود و علما درستی آن را پذیرفته اند، از نظر سند به "ابراهیم بن هاشم" منتهی می شود (2).
او را از نظر تعداد روایاتی که نقل کرده، بی نظیر دانسته اند و این عدد را حدود 6414 مورد شمرده اند (3). فعالیت علمی ایشان تنها نقل روایت و پرورش شاگرد نبوده، بلکه تالیفاتی هم برای ایشان ذکر شده که برخی از آن عبارت است از: کتاب "النوادر" و کتاب "قضایا امیرالمومنین علیه السلام".
پی نوشت این قسمت:
1- اضواء علی عقاید الشیعة الامامیة، آیت الله سبحانی، ص336
2- سفینة البحار، ثقة المحدثین شیخ عباس قمی، ج1، ص80
3- رجال نجاشی، ص16
2- احمد بن محمد بن عیسی
نویسندگان کتب رجال از ایشان به عنوان "شیخ القمیّین" و فقیه قم یاد کرده اند. شیخ طوسی نام وی را در لیست اصحاب سه امام، حضرت رضا، حضرت جواد و حضرت هادی علیهم السلام، ثبت کرده و درگذشتش را در عصر غیبت صغری دانسته است (1).
به سهولت می توان ایشان را از جمله پایه گذاران مکتب حدیث در حوزه قم نامید. "احمد بن محمد بن عیسی" در تشخیص احادیث صحیح صاحب سبک بوده و در مورد نقل احادیث به شدت احتیاط می کرده است. همین رویه از سوی وی در مورد سایر راویانی که به قم مهاجرت می کردند، دیده می شود تا جایی که هر راوی را که از راویان ضعیف حدیث نقل می کرده، از قم اخراج می نموده و اجازه نشر آنچه را منطبق بر موازین نمی دانسته، نمی داده است (2). در این راستا می توان به ماجرای رخ داده میان او و "احمد بن محمد بن خالد برقی" اشاره کرد. برقی که خود از شاگردان امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام بوده، به قم می رود. در آن زمان ریاست حوزه قم در دست "احمد بن محمد بن عیسی" بوده است. وقتی "برقی" شروع به نقل حدیث می کند، رئیس حوزه وی را به جرم نقل احادیث ضعیف از قم تبعید می کند. جالب اینجاست "احمد بن محمد بن عیسی" که در مکتب امامت پرورش یافته و به زیور آزادگی آراسته بوده وقتی متوجه اشتباه خود درباره "برقی" می شود، وی را با احترام به قم بازمی گرداند و وقتی او از دنیا می رود، خود با پای برهنه در تشییع پیکر وی شرکت می کند (3).
از جمله کتب ایشان کتاب "النوادر" است. در این کتاب که نسخه خطی آن در کتاب آستان قدس رضوی نگهداری می شود، چنین عبارتی به چشم می خورد: یقول عبدالله علی بن موسی الرضا... « بنده خدا علی بن موسی الرضا چنین می گوید...».
پی نوشت این قسمت:
1- رجال، شیخ طوسی، ص366
2- تنقیح المقال، آیت الله مامقانی، ج1، ص90
3- برگرفته از کلیات فی علم الرجال، آیت الله سبحانی
3- علی بن مهزیار اهوازی
پدر ایشان، در ابتدا مسیحی بود ولی بعد اسلام آورد اما خود وی از دانشمندان سرشناس و فقهای برجسته است. "علی بن مهزیار" ابتدا خدمت حضرت امام رضا علیه السلام رسید و در محضر ایشان علم آموخت و نقل روایت کرد. تربیت پذیری این راوی و تلاشش موجب شد که پس از شهادت امام رضا علیه السلام، در شمار راویان خاص حضرت امام جواد علیه السلام درآید و به مقام وکالت ایشان و سپس وکالت حضرت امام هادی علیه السلام برسد.
در تواریخ از وی به عنوان یکی از پارسایان اهل عبادت یاد شده، طوری که نوشته اند: هنگام طلوع خورشید به سجده می رفت و سربرنمی داشت تا برای هزار نفر از برادران دینی خود همانطور که برای خویش دعا می نموده، دعا کند.
برای ایشان حدود 33 کتاب شمرده اند، از جمله: الجامع، حروف القرآن، الانبیاء و البشارات (1).
شرح بیشتر در مورد زندگی وی را در نامه نگاری هایی که میان ایشان و حضرت امام جواد علیه السلام انجام می شده، پی می گیریم؛ نامه هایی که از جلالت شأن و جایگاه ویژه اش نزد ائمه علیهم السلام حکایت می کند. به عنوان نمونه جواد الائمه علیه السلام در یکی از این نامه ها می نویسند:
یا علی! خداوند جزای نیکو به تو عنایت فرماید، و تو را بهشت خویش جای دهد، و تو را از خواری در دنیا و آخرت رهایی بخشد، و با ما محشورت فرماید. یا علی! من تو را در نصحیت به مردم و طاعت خدا و خدمت به خلق و اکرام و انجام واجبات آزمودم، پس اگر بگویم مانند تو ندیدم راست گفته ام. خداوند تو را ساکن مراتب اعلای بهشت فرماید. زحمات و خدمات تو در سرما و گرما و شب و روز برما پوشیده نیست، از خدا می خواهم هنگامی که همه مردم را در قیامت محشور می کند تو را به رحمتی که مورد رشک مردم باشد، بپوشاند که او شنونده دعاست (2).
پی نوشت این قسمت:
1- رجال نجاشی، ص191 و الفهرست، شیخ طوسی، ص88
2- حیاة الامام الرضا (علیه السلام)، شیخ باقر شریف قرشی، ج2، ص150
4- احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی
از مردم کوفه و جزو یاران ویژه حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهماالسلام بوده است. وی نزد این دو امام علیهماالسلام بسیار ارجمند و محترم بوده و به مرتبه بالایی در فقاهت دست یافت طوری که همه دانشمندان شیعه فقاهت ایشان را پذیرفته و او را مورد اطمینان و وثوق کامل می دانند (1).
این داستان از نزدیکی وی به حضرت امام رضا علیه السلام خبر می دهد، خود "بزنطی" می گوید:
خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم که شب فرا رسید. به ایشان عرض کردم: اجازه می دهید بروم؟ حضرت علیه السلام فرمودند: شب شده، نزد ما بمان، آنگاه به خادم منزل دستور دادند که بستر خود ایشان را در اتاقی برای من بگستراند. وقتی به آن اتاق رفتم، به خود گفتم: من کجا و خانه ولی خدا؟ من کجا و خوابیدن در بستر امام علیه السلام؟ همین که این افکار به ذهنم آمد، امام رضا علیه السلام مرا صدا زدند و فرمودند: ای احمد! روزی امیرمومنان علیه السلام به عیادت صعصعة بن صوحان رفتند. پس از عیادت به صعصعه فرمودند: ای صعصعه! عیادت مرا مایه فخر خود بر قومت قرار مده، برای خداوند تواضع پیشه کن تا خداوند تو را بلندمرتبه سازد (2). تکریم امام علیه السلام از "بزنطی"، راهنمایی و توجه به پرورش روحی وی آنهم به شکل غیر مستقیم و استناد به رفتار امیرالمومنین علیه السلام از نکات برجسته این ماجراست.
بزنطی کتابی در فقه به نام "الجامع" تالیف نمود که احادیث آن از دیرباز مورد توجه فقهای شیعه است. "بزنطی" در سال 221 ه.ق درگذشت.
پی نوشت این قسمت:
1- الکنی و الالقاب،ثقة المحدثین شیخ عباس قمی، ج1، ص424
2- معجم رجال الحدیث، آیت الله خویی، ج3، ص20
5- زکــریا بن آدم قمی
همانطور که از نامش برمی آید، از مردم قم بوده که به مدینه رفته و در محضر حضرت امام رضا و حضرت امام جواد علیهماالسلام شاگردی کرده تا در حلقه یاران بسیار نزدیک این دو امام علیهماالسلام وارد شد. موقعیت ایشان به گونه ای بود که نقل شده: یک بار که خدمت حضرت امام رضا علیه السلام شرفیاب شده بود، امام علیه السلام از اول شب تا صبح در خلوت با وی سخن می گفتند. حضرت امام جواد علیه السلام نیز وی را از یاران باوفای خود به شمار آوردند.
وقتی شخصی خدمت حضرت امام رضا علیه السلام رسید و سوال کرد: راه من دور است و نمی توانم همیشه خدمت شما برسم، معارف و احکام دینم را از چه کسی فراگیرم؟ حضرت فرمودند: از "زکریا بن آدم" فراگیر که او در امور دین و دنیا امین است (1).
در برهه ای دیگر از تاریخ زندگی این مرد ماجرای دیگری اتفاق افتاد که نشان می دهد "زکریا" علاوه بر دستیابی به مدارج بالای علمی، از نظر معنویت نیز مراتب قابل توجهی یافته است. وی روزی خدمت حضرت رضا علیه السلام عرض کرد: می خواهم خانواده ام را ترک کنم چون نادانی در میان آنان زیاد شده است. حضرت فرمودند: این کار را نکن که خداوند به خاطر تو بلا را از آنان دور می کند همانطور که به خاطر امام کاظم علیه السلام بلا را از بغداد دفع می نمود.
پس از درگذشت وی، حضرت امام جواد علیه السلام به دوستان وی نوشتند: خداوند او را رحمت کند در آن روز که به دنیا آمد و روزی که از دنیا رفت و روزی که مبعوث خواهد شد که با شناخت به حق زندگی کرد و به حق زبان گشود، به آن چه مورد رضای خدا و رسول بود، قیام نمود و بدون پیمان شکنی و تغییر در دین، دنیا را بدرود گفت، خدایش رحمت کند و او را به برترین آرزوهایش برساند (2).
از جمله تالیفات وی می توان به کتاب "المسائل" اشاره نمود. مدفن ایشان در قبرستان شیخان قم مورد احترام است.
پی نوشت این قسمت:
1- برگرفته از چهارده نور پاک، عقیقی بخشایشی، ج11، ص1485
2- معجم رجال الحدیث، آیت الله خویی، ج8، ص283
6- یونس بن یعقوب
در عراق و در خانواده ای اهل دانش به دنیا آمد، مادرش خواهر معاویة بن عمار، راوی بزرگ و شاگرد مبرز حضرت امام صادق علیه السلام بود. خود او نیز خدمت امام صادق علیه السلام شروع به فراگیری نمود و به جایی رسید که حضرت به او فرمودند: تو از ما خاندان هستی، سپس از وفات وی در کنار حرم رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، خبر دادند. پس از آن در شمار یاران امام کاظم علیه السلام درآمد و نزد این امام نیز ارج والایی یافت طوری که به وکالت ایشان رسید و حضرت وی را برادر خود خواندند. پس از آن نیز به جرگه اصحاب حضرت امام رضا علیه السلام پیوست و در زمان ایشان دنیا را بدرود گفت.
وقتی "یونس" از دنیا رفت، حضرت رضا علیه السلام امور این صحابی پدرانشان را برعهده گرفتند و همه آنچه برای دفن لازم است از جمله کفن را برای وی فرستادند. سپس به اصحاب خود و یاران پدران خود دستور دادند که به تشییع اش بروند. جالب اینجاست که چون احتمال جلوگیری اهل مدینه از دفن یک فرد اهل عراق وجود داشت، حضرت رضا علیه السلام به یاران خود دستور دفن "یونس" در بقیع را دادند و تاکید کردند که اگر از این کار ممانعت شد، مقاومت کنید. آنگاه یکی از دوستان او را که اهل کوفه بود، فرمان دادند که نماز بر پیکر "یونس" بگذارد (1). رفتار امام علیه السلام هنگام وفات این راوی نشان می دهد ایشان نسبت به علمایی که در محضر اهل بیت علیهم السلام تربیت می شدند، کمال احترام را داشته اند و در این مسیر به سایر علمای بلاد نیز بها داده و آنان را مامور نمازگزاردن بر چهره های برجسته ای چون "یونس" می نموده اند، کاری که مسلما برای نمازگزار وجهه مضاعفی می سازد که برای بسیاری از مدعیان دلچسب نیست. این راوی بزرگ صاحب تالیفاتی چون "کتاب الحج" می باشد.
پی نوشت این قسمت:
1- معجم رجال الحدیث،آیت الله خویی، ج21، ص240 تا 244
7- یونس بن عبدالرحمان
در ایام خلافت هشام بن عبدالملک به دنیا آمد. حضرت امام صادق علیه السلام را بین صفا و مروه زیارت کرد، اما این دیدار به اندازه ای نبود که به حد نقل روایت برسد. روایات ایشان از حضرت امام کاظم و حضرت امام رضا علیهماالسلام است. وی به مرتبه ای دست یافت که نجاشی رجال شناس بزرگ شیعه در مورد او می نویسد: چهره برجسته علمای متقدم شیعه و دارای منزلت عظیم، حضرت رضا علیه السلام سه بار بهشت را برای وی ضمانت کردند.
راویی به نام عبدالعزیز می گوید: از امام رضا علیه السلام سوال کردم: من نمی توانم در تمام اوقات خدمت شما برسم، دانش دینی ام را از چه کسی فراگیرم؟ پاسخ دادند: از "یونس بن عبدالرحمان" (1)
منابع دیگر در مورد ایشان نوشته اند: سلمان عصر خود بوده و سی رساله در زمینه های مختلف علوم اسلامی نوشته است. روزگار خود را با تالیف کتاب می گذراند مگر آنکه مشغول نماز یا زیارت یا ملاقات برادران دینی خود باشد (2).
کتب فقهی ایشان را منظم و به ترتیب ابواب فقهی معرفی کرده اند. علاوه بر این ایشان تالیفات فراوانی در پاسخ به شبهات اعتقادی مخالفان تشیع به رشته تحریر درآورده است (3).
یکی از کتب ایشان به دست حضرت امام جواد علیه السلام رسید. امام کتاب را از ابتدا تا انتها ورق زدند، آنگاه فرمودند: خدا "یونس" را رحمت کند، خدا "یونس" را رحمت کند. امام عسکری علیه السلام نیز پس از دیدن یکی از کتاب های "یونس" سوال کردند: این کتاب نوشته کیست؟ ابوهاشم جعفری نویسنده را معرفی کرد. امام علیه السلام فرمودند: خداوند به عوض هر حرفی از این کتاب، نوری در روز قیامت به او عطا فرماید (4).
این راوی کبیر در سال 208 ه.ق در شهر مدینه دنیا را بدرود گفت.
پی نوشت این قسمت:
1- رجال کشّی، ص 301
2- چهارده نور پاک، عقیقی بخشایشی، ج9، ص 1209
3- الفهرست، شیخ طوسی، ص211
4- تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج10، ص83
8- دعبل بن علی خزاعی
عمده شهرت ایشان به خاطر توانایی فوق العاده در زمینه شعر است ولی نباید از نظر دورداشت که به خاطر شاگردی و نقل روایت از دو امام حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام به موقعیت والا در علومی چون فقه و حدیث نیز دست پیدا کرده بود. این همراهی و شاگردی نزد ائمه قدرت شعری او را جهت بخشیده و از او رسانه ای مقتدر برای نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و بیان حقانیت آنان و ذم غاصبان حقوق ایشان ساخته بود. به بیان دقیق تر شعر "دعبل" بیان مسایل اجتماعی و به طور خاص سرزنش بنی عباس به عنوان خلفایی به مراتب ظالم تر از بنی امیه می باشد. به عنوان نمونه پس از آنکه حضرت رضا علیه السلام توسط مامون عباسی به شهادت رسیدند، مامون ایشان را کنار پدر خود هارون، مدفون ساخت و دلیل این کارش را مغفرت خدا برای هارون به برکت جوار امام رضا علیه السلام اعلام کرد. در این هنگام "دعبل" شعر تندی سرود که هم اکنون در حرم حضرت رضا علیه السلام در قسمت بالای سر دیده می شود. "دعبل" در این شعر از هارون به عنوان "بدترین مردم" و "پلید" یاد کرده است.
از سوی دیگر "دعبل" با در نظر گرفتن احادیث پیامبر صلوات الله علیه در مورد خلافت و فضایل امیرمومنان علیه السلام، این مفاهیم را در قالب شعر در می آورد. همینطور اهتمام "دعبل" به ماجرای شهادت سیدالشهدا علیه السلام و سرودن مرثیه در مورد این واقعه، بسیار قابل توجه است (1).
او وقتی شعر معروف به "مدارس آیات" که در آن برای ائمه پیشین مرثیه سروده بود را در محضر امام رضا علیه السلام خواند، حضرت دو بیت که در واقع مرثیه برای خودشان بود، به آن اضافه کردند و مطلب را برای"دعبل" توضیح داده و برای زائرانشان مغفرت و بهشت را وعده کردند (2).
یکی از تالیفات "دعبل" کتاب "طبقات الشعرا" است. این کتاب به شکلی جامع شعرای بصره، حجاز، بغداد و .. را معرفی می کند تا جایی که نویسندگان مهمی چون "ابن عساکر"، "خطیب بغدادی"، "ابن خلّکان" و .. به این کتاب به عنوان کتاب مرجع خود نگریسته اند.
در نهایت، "دعبل" که از تعقیب حکومت به اهواز گریخته بود، در نهایت با ترور شخصی که پول زیادی از حکومت گرفته بود، به شهادت رسید و در همان منطقه مدفون گردید.
پی نوشت این قسمت:
1- برگرفته از حیاة الامام الرضا علیه السلام، شیخ باقر شریف قرشی، ج2، ص126
2- عیون اخبارالرضا علیه السلام، شیخ صدوق، ج1، ص۲۹۴