آیتالله سیّد موسی شبیری (حسینی) زنجانی سه ماه پس از ورود والد معظمّشان به حرم کریمه اهل بیت (سلام الله علیها) در هشتم ماه رمضان سال 1346 مطابق با دهم اسفند 1306 شمسی دیده به جهان گشوده و به احترام حضرت معصومه (سلام الله علیها) موسی نام گرفتند[1].
خاندان معظّم لهپدر معظّم له حضرت آیت الله العظمی حاج سید احمد حسینی زنجانی فقیهی بزرگ و پارسایی متخلّق به اخلاق الهی بودند و بر ابواب مختلف فقه احاطه و اشراف کامل داشتند و این امر، اعجاب بزرگانی چون آیت الله العظمی اراکی ( قدس سره) را برانگیخته بود.
تقوای الهی، روح یقین و توکّل، شکر خالق و مخلوق، احترام به افراد، نظم و سلیقه در امور، زهد و عبادت بسیار همراه با گریز از مقدّس مآبی، روشن بینی فکری و تأکید بر حیات اجتماعی دین و عشق زائد الوصف به خاندان رسالت «صلوات الله علیهم اجمعین» از خصائص ارزنده آن عالم وارسته بود.
ایشان پس از ده ها سال خدمت در عرصه تدریس و تألیف و قضای حوائج مؤمنین با به جای گذاشتن حدود 60 کتاب و رساله در دانش های مختلف دینی در روز 29 رمضان سال 1393 ه ق، در سن 85 سالگی دار فانی را وداع گفت.
مرحوم آیت الله العظمی سیّد احمد زنجانی(قدّس سره) صبح و مغرب و عشاء در حرم حضرت معصومه و ظهر در مدرسه فیضیّه امامت جماعت را بر عهده داشتند و با توجّه به مقبولّیت عمومی و اشتهار ایشان به تقوا و پرهیزگاری، فضلاء و علماء و اساتید بسیاری در نماز جماعت ایشان حاضر می شدند. در سالهای پایانی حیاتشان، وقتی از انجام این مهم ّ، ناتوان گردیدند، آیت الله العظمی حاج سیّد موسی شبیری زنجانی (مد ظلّه العالی) را به عنوان جانشین خود انتخاب کردند.
جدّ پدری معظّمٌ له مرحوم سیّد عنایت الله (م 1343) و جدّ مادری ایشان مرحوم آقا میرعلی نقی(م 1367) «رحمة الله علیهما» از علمای زنجان و مشهور به فضل و درستکاری بودند.
دایی معظّمٌ له آیت الله سیّد محمد ولایی(م 1387) « رحمة الله علیه» که عالمی جامع و فقیه بودند در سال 1352 به دریافت اجازه اجتهاد از آیت الله العظمی سیّد محمّد حجت «قدّس سرّه» (م 1372) نائل گردید. این اجازه، ارزش علمی ویژه ای داشت؛ زیرا مرحوم آیت الله حجّت «قدس سره» به آسانی اجازه اجتهاد صادر نمی کرد و در این جهت با احتیاط بسیار، عمل مینمود، لذا نقل شده است که وقتی این اجازه، بر مرحوم آیت الله العظمی خویی «قدس سره» عرضه شد، آن را بسیار با ارزش و مهمّ ارزیابی کردند.
آغاز دروس معظّم لهایشان دروس حوزوی را در سال 1359 – 1360 ه ق، آغاز کردند و فراگیری کتب سطح را در خلال سه یا چهار سال به پایان رسانیده، سپس در درس خارج مرحوم آیت الله العظمی سیّد صدرالدین صدر «قدس سره»(1299 –1373ه ق) حاضر گردیدند. درس مرحوم آیت الله صدر«قدس سره» مملو از فضلاء و علمای بزرگ بوده و معظّمٌ له کم سن ترین شرکت کننده بود.
اساتید اصلی معظّم له در دروس خارجمعظّم له در مجلس درس چندی از عالمان برجسته آن روزگار حاضر گردیده و بیش از همه از محضر دو تن از فقهاء و محقّقان بزرگ بهره جست.
1- فقیه محقّق آیت الله العظمی بروجردی «قدّس سرّه»(1292 – 1380 ه ق). معظّم له پس از ورود آیت الله العظمی بروجردی «قدس سره» به قم، در درس خارج اصول و همچنین در درس خارج فقه (کتاب الغصب، کتاب الاجاره و کتاب الصّلاه) ایشان شرکت کرد.
2- عالم محقّق آیت الله العظمی سیّد محمد داماد «قدّس سره»(م 1388)ه ق.
معظّمٌ له نزدیک به یک دوره کامل در درس اصول و 21 سال در درس فقه ایشان (اندکی از کتاب الصلاه و نیز کتاب الطهارة و کتاب الصوم و کتاب الخمس و کتاب الحج) شرکت کردند.
معظّمٌ له مزایای چندی برای درس این دو استاد خود برمیشمردند که در ادامه بدان اشاره میشود.
امتیازات درس آیت الله العظمی بروجردی «قدّس سرّه»1- توجّه کامل به اصول متلقّات.
مراد از این تعبیر، مسائل اصلی فقه است که از احادیث و روایات به گونه مستقیم و بدون اعمال استنباط و اجتهاد ویژه گرفته شده باشد
2- توجه به سخنان فقهای اقدم شیعه و طرح تفصیلی آراء و انظار ایشان و بررسی و احیاناً ارائه تفسیر دقیق و متقن از آنها به گونه ای متفاوت با آنچه در نگاه بدوی به ذهن میآید.
3- طرح اقوال عامه و استفاده از آنها در استنباط احکام
مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به اقوال عامه در استنباط توجّه ویژه داشتند،زیرا معتقد بودند که فقه شیعه و روایات اهل بیت «علیهم السلام» ناظر به فقه عامّه است، احادیث معصومین «علیهم السلام» فتاوا و روشهای نادرست در فقه عامه را رد کرده و دیدگاههای صحیح را امضاء میکند. ایشان از این ویژگی با این تعبیر یاد می کردند که «فقه شیعه به منزله تعلیقه بر فقه عامه است».
این ویژگی فقه شیعه دو نتیجه مهم ّبه دنبال دارد[2]:
اول: فهم درست و کامل روایات ائمه معصومین «علیهم السلام» بدون توجّه به فقه عامّه میسّر نیست؛ زیرا تا از خاستگاه احادیث و منشأ صدور آنها آگاه نباشیم نمی توانیم به درستی مفاد آنها را دریابیم، به دیگر بیان؛ همچنان که فهم یک تعلیقه بدون دریافت صحیح از عبارت متن، امکان پذیر نیست، درک صحیح از احادیث اهل بیت (علیهم السلام) نیز بدون مراجعه به فتاوای عامّه و جوّ صدور احادیث امکان ندارد.
دوم:در جایی که در احایث سخنی از ردّ فتاوای عامّه نیامده باشد، این امر نشانه امضاء و پذیرش آن فتاوا می باشد، همچنان که در متنی که تعلیقه خورده اگردر جایی تعلیقه زده نشود، نشانه پذیرش آن متن می باشد.
4- ژرف اندیشی و دقّت در احادیث اهل بیت «علیهم السلام » برای فهم صحیح آنها.
5- تتبّع پیگیر و عدم اکتفا به تحقیق بدون تتبّع.
پیش از ایشان، روش رایج در حوزههای علمیه اهمّیّت بخشیدن به تحقیق مسائل و کم توجهی به تتبّع بوده است. مرحوم آیت الله العظمی بروجردی قدّس سره اهتمام به تتبّع را در کنار تحقیق مسائل جایگزین روش پیشین نمود، این روش تازه، تأثیری شگرف بر افکار حوزویان بر جای نهاد و حوزه نجف، نیز از این تأثیر برکنار نماند، تا بدانجا که اندیشه تألیف اثر والای «معجم رجال الحدیث» نیز متأثر از این روش بود.
6- دقّت در احادیث با مضمون یکسان یا نزدیک به هم برای یافتن «احادیث متّحد» که احیاناً در اثر عواملی همچون «نقل به معنا و اختصار و تحریف»، اندک تفاوتی یافته و آنها را متعدّد انگاشته اند.
7- مراجعه به «نسخههای خطّی معتبر حدیثی» و اکتفا نکردن به نسخههای چاپی، برای دست یافتن به «متنی صحیح و بدون اشتباه و تحریف».
این مراجعه سبب می شود، که گاه تحریفات در سند یا متن حدیث، کشف شود و گاه بر درستی سند ومتن حدیث، تأکید گردد.
8- استفاده از «روش ویژه خود در علم رجال» در زمینه «تعیین طبقه راویان و تنظیم ترتیب الاسانید»، برای کتاب های حدیثی.
این روش برای «یافتن تحریفهای مختلف»، که در اسناد احادیث رخ داده و نیز «کشف عناوین مبهم و تمییز مشترکات و توحید مختلفات» کارساز است.
سفر معظّمٌ له به نجف اشرف معظّمٌ له برای بهرهگیری از معارف حوزه عریق و ریشه دار نجف اشرف، دوبار به این مرکز بزرگ علمی سفر کرد؛ بار اوّل، در سال 1373 (ه ق) و بار دوم، در سال1374(ه ق) بوده است. ایشان در دروس فقه مرحوم آیت الله العظمی سیّد عبدالهادی شیرازی «قدس سره» (1305 – 1382) در «کتاب الصلاة» و در دروس فقه مرحوم آیت الله العظمی سید محسن حکیم قدس سره(1306 – 1390) «کتاب الحجّ»حاضر گشت و در دروس اصول و فقه«بحث رضاع» مرحوم آیت الله العظمی سیّد ابوالقاسم خویی «قدس سره» (1371 – 1413) شرکت نمود.
دروس خارج معظم لّه
ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول، اشتغال دارد. درس خارج فقه را با تدریس «کتاب الحجّ»، در زمان حیات استاد محقّق خود، مرحوم آیتالله محقّق داماد (م 1388) آغاز نمود که این درس بیش از 15 سال، گاه بر مدار کتاب «عروة الوثقی» و گاه کتاب «شرائع» ادامه یافت.
پس از «کتاب الحج»، مدار بحث، کتاب «عروة الوثقی» قرار گرفت و سالها به بررسی کتاب الاجاره و کتاب الخمس پرداخت، سپس تدریس «کتاب النّکاح»، را آغاز نموده که پس از پایان مباحث کتاب «عروة الوثقی» در این باب، سایر مباحث آن را بر پایه کتاب «شرائع» ادامه داد. «کتاب الصوم» و «کتاب الاعتکاف» بحث بعدی بود که ایشان بر مبنای «عروه الوثقی» تدریس می فرمود.
ایشان اکنون نیز مشغول تدریس «کتاب البیع» بر مبنای کتاب «مکاسب» شیخ انصاری( رحمة الله علیه )، هستند.
تدریس خارج اصول، نیز سالها ادامه یافت، ولی در حال حاضر اهتمام بیشتر معظّم له بر فقه، بوده و مباحث اصولی مرتبط با بحث - که تذکّر آن را لازم می بینند- در ضمن بحث فقه، مورد بررسی قرار می دهند.
روش معظمٌ له در تدریس و ویژگیهای آن معظمٌ له با بهره گیری از ویژگیهای درس دو استاد برجسته خود و افزودن امتیازات خاصّ دیگر، تدریس خود را سامان میدهد. مزایای بحث معظّمٌ له را می توان در این محورها خلاصه کرد
1- طرح نظرات فقها ، به ویژه نظرات قدما در مسائل اصلی فقه و نقل مستقیم از آنها و پرهیز از نقل دیگران.
معظمٌ له بارها به این توصیه مرحوم «کاشف اللّثام» اشاره کردند؛ که نباید در نقل دیدگاه ها و مطالب، به «منقولات»، اکتفاء کرده، بلکه باید به طور مستقیم به منابع اصلی مراجعه کرده و از آنها اخذ نمود؛ زیرا ما به موارد بسیاری برخورد کرده ایم که مطالب، به شکل صحیح نقل نشده و تسامح و بی دقّتی در این گونه مسائل فراوان است.
2- مراجعه به تمام کتب استدلالی فقهاء در مسأله مورد نظر.
انگیزه این مراجعه این است که چه بسا نکاتی در لابلای کلمات بزرگان یافت می شود که در بحث راهگشا بوده و یا لااقلّ الهام بخش بوده و ما را به طریق صواب نزدیک می سازد. فوائد دیگری هم در این مراجعه نهفته است.[3]
3-طرح و بررسی تمام اقوال و احتمالات، در مسأله مورد بحث و تحقیق کامل در استخراج دیدگاه صحیح.
4-بحث تفصیلی در مبانی و قواعد کلی،همچنین در فروع و تطبیقات آنها.
5-نقل احادیث به طور کامل و بحث از «فقه الاحادیث» و دقّت نظر در مفاد احادیث.
ایشان به نقل مقطع خاصّی از حدیث که به مسأله مورد نظر ارتباط دارد، اکتفا نمی کنند؛ زیرا، چه بسا در سائر قطعات روایت، نکات و اشاراتی وجود دارد که در فهم مقطع مورد نظرما، مفید بوده وجداسازی این مقطع از سایر قطعات، حدیث، را از مسیر فهم صحیح دور میسازد . گاه از ملاحظه کلّ حدیث برمی آید که حدیث، ناظر به مورد خاصّی بوده و از اطلاق یا عموم برخوردارنیست و گاه برعکس، دقّت درمجموع حدیث، ما را به این نتیجه می رساند که پاره ای، از قیود حدیث از باب مثال بوده و می توان از آن الغاء خصوصیّت نمود، به عقیده ایشان، اوامری که در سیاق اوامر دیگری قرار گرفته که مراد از آنها «استحباب» است، ظهور در «وجوب» را از دست می دهند، لذا باید به کلّ حدیث توجّه کرد تا قرینه سیاق، از نظر دور نماند.
6-جستجوی گسترده برای یافتن تمام احادیث مسأله ولو با مراجعه به ابواب دیگر در جوامع حدیثی.
ایشان بارها این نکته را گوشزد می کردند که در جوامع حدیثی همچون «وسائل الشیعه»، هر چند تلاش بسزایی برای نقل تمام احادیث مربوط به عنوان بابها انجام گرفته ولی با توجّه به محدودیّت توان و قدرت بشری، چه بسا احادیثی یافت می شود که در باب دیگری، نقل شده است؛ لذا باید به دنبال راههایی گشت و سرنخهای را جستجو کرد که ما را در سایر ابواب فقهی هم به احادیث مورد نظر رهنمون باشد.
7-دقّت در وحدت و تعدّد روایات مسأله
شناخت تعداد احادیثی که «مضمون واحدی» دارند، در اطمینان یا عدم اطمینان به«صدور احادیث» نقش بسزایی دارد، معظّم له، به پیروی از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی بر واقعی کردن آمار احادیث، در هر بحث، تأکید کرده و به عامل «نقل به معنا»، در این زمینه توجّه ویژه ای دارند.
8-بحث تفصیلی از سند احادیث و احوال راویان آنها.
معظّمٌ له، چنانچه تعداد احادیث محلّ بحث به اندازه ای برسد که اطمینان به صدور برخی از آنها حاصل گردد، از بررسی اسناد احادیث خودداری می ورزند. ولی اگر احادیث به این مقدار نرسد به بررسی اسناد احادیث می پردازند.
9-دقّت نظر در احادیث و جوانب مختلف آنها برای یافتن راه حلّ رفع ناسازگاری و وجود جمع عرفی در احادیث متعارضه.
10-مراجعه به مخطوطات کتب حدیثی و عدم اکتفاء به نسخه های چاپی.
ایشان نسخه های خود از کتب اربعه را با مخطوطات بسیار معتبری از این نسخ به دست خویش مقابله کرده اند. این مخطوطات که از گوشه و کنار کتابخانه ها شناسایی شده، غالباً با توجّه به مقابله و قرائت برمشایخ و استنساخ از نسخه های معتبر و قدمت زمان، از ارزش ویژه ای، برخورداربوده و گاه بی واسطه یا با واسطه اندک، از روی نسخه اصل مولّف نگارش یافته اند. به ویژه در کتاب «تهذیب» و «استبصار» از چنین نسخه های ارجمندی بهره مند گشته اند. ایشان بسیاری از کتب حدیثی دیگر، را نیز با مخطوطات معتبر مقابله کرده و در هنگام بحث فقهی خود از این نسخه های مقابله شده استفاده می کنند.
11-طرح و بررسی فشرده یا مفصّل مباحث اصولی مورد نیاز در لابلای تدریس فقه و تطبیق آنها بر فروعات.
این ویژگی درس فقه معظّمٌ له برخاسته از نیاز قهری است که از عدم تدریس اصول، نشأت گرفته و علّت خاصی ندارد. البتّه توجّه به «تفریعات»، در هنگام «بحث اصولی» سبب واقعی شدن آنها، می گردد و این فائده را به دنبال دارد که پاره ای از بحث های غیر ضروری و بدون ثمره فقهی طرح نمی گردد.
12-طرح برخی از مبانی اصولی که در کتب اصول، عنوان خاصّ نیافته است و در لابلای دیگر مباحث به تناسب، عنوان می گردد.
همچون:
- فرق حکمت و علّت و کیفیت معمِّم بودن و مخصِّص بودن علت
- تفاوت ترک استفصال و ترک استیضاح با اطلاق لفظی در افاده عموم
- فرق اطلاق لفظی و اطلاق مقامی.
- نقش غلبه و قید غالبی در انصراف ادلّه و شیوه مفهوم گیری از آنها.
- انحلال خطابات و بررسی نظریّه خطابات قانونی.
- بحث ادوات عموم.
13- توجّه ویژه به «آیات الأحکام» و مراجعه مفصّل به کتب خاصّه و عامّه در «تفسیر» و «فقه» و کتب مختص «آیات الاحکام»
14- دقّت بسیار برای دستیابی به معنای حقیقی مفردات و ترکیبهای ویژه ای که در احادیث اهل بیت «علیهم السلام» وارد شده است.
روش ایشان در کشف معنای حقیقی بیشتر بر پایه تتبّع در «موارد استعمال»، استوار می باشد. این روش بر این اصل بنیادی، بنا نهاده شده که «استعمال بدون عنایت و تأوّل دلیل بر معنای حقیقی میباشد».[4]لذا باید دقّت نمود که آیا استعمال بدون عنایت و ادّعاء صورت گرفته یا خیر؟هر چه موارد استعمال بیشتر و متنوّعتر باشد، این ویژگی استعمال، آسان تر کشف میگردد.
15- بررسی مفصل مبانی مرتبط با نسخه های کتب و شیوه وقوع تحریف آنها و تعیین اصل صحیح، در هنگام «دوران امر بین وقوع زیاده یا نقیصه در نسخه کتاب»[5].
16- استفاده از فهارس لفظی و نرم افزارهای گوناگون برای یافتن احادیث مورد نظر و موارد استعمال واژه ها و ترکیبات و ارتباط سندی راویان و ...
17-مراجعه به مصادر متفرقه مرتبط با بحث فقهی همچون کتب تاریخ و انساب و تراجم و جغرافیا.
18-یاری جستن از «متخصّصان»، برای تشخیص دقیق تر «موضوعات احکام».
19-استناد به اجماع فقهای عامّه معاصر ائمه معصومین «علیهم السلام» در جایی که در روایات ما انکاری نسبت به آن، دیده نشده باشد.
توجّه معظّم به فقه عامّه، به پیروی از روش مرحوم آیت الله العظمی بروجردی است، که پیشتر توضیح داده شد.
20-استناد به اجماع فقیهان امامیه، به شرط «احرازاتّصال آن به زمان معصوم» (علیه السلام)
ایشان می فرمودند : در موارد بسیاری که ما مدرک فتوای فقها را می دانیم، ناتمامی این مدرک را جهت اثبات فتوا دریافته ایم، لذا «مبانی حدس در حجیّت اجماع»، نادرست است و هیچ ملازمه ای بین اجماع فقها و قول معصوم (علیه السلام) در کار نیست. اگر در جایی که مدرک کلام فقهاء «معلوم» باشد، ملازمه بین آن کلام و قول معصوم(علیه السلام) نباشد؛ قهراً در جایی که مدرک کلام آنها «نامعلوم» هم باشد چنین ملازمه ای وجود ندارد؛ چون «نامعلوم بودن مدرک»، به کلام فقیهان «عصمت» نمی بخشد و تضمین کننده «مطابقت آن با واقع» نیست. لذا ما برای اعتبار اجماع به مبنای دیگری معتقدیم که آن، «مبنای تقریر» است. اگر فتوای فقهای معاصر ائمه(علیهم السلام) که مخالف قول معصوم (علیه السلام) باشد، مورد انکار ایشان قرار می گیرد؛بنا براین، «عدم انکار»، دلیل «امضاء و اعتبار» چنین فتوایی است؛ هر چند فتوا به استناد «مدرک معلوم» صورت گرفته باشد. مثلاً اگر علماء معاصر ائمه (علیه السلام) با استناد به آیه ای، «فتوایی» را استخراج کرده باشند که به عقیده ما چنین دلالتی ندارد، با «عدم انکار» معصوم (علیه السلام)،« صحت فتوا» اثبات می گردد، هر چند «صحت استناد» ثابت نمی شود و نمی توان آن را «دلیل بر دلالت آیه» مورد استناد بر آن فتوا دانست؛ چون دلیلی نداریم که امامان اشتباهات علمی دانشمندان را نیز الزاماً بر طرف میساخته اند ، لذا با «احراز اتّصال اجماع به زمان معصوم» (علیه السلام)، «معلوم المدرک بودن اجماع» ضرری به «اعتبار آن»، وارد نمی سازد؛ تا چه رسد به «محتمل المدرک بودن آن»، ولی چه بسا با «معلوم بودن مدرک اجماع» یا «محتمل بودن آن»، اتصال اجماع به زمان معصوم(علیه السلام)، احراز نگردد، پس «مدرکی نبودن اجماع»، شرط «اصل اعتبار» آن نیست، بلکه غالباً شرط «احراز اتّصال» است. البته «شرط اتصال»، تنها در مسائل مورد ابتلاء، قابل احراز است.[6]
شیوه بحث معظّم له و گستردگی آن، زمان بسیاری را می طلبد. لذا درس ایشان با تفصیل بسیار، همراه است و مزایا و امتیازات خاصّ خود را دارد.
آثار معظم له در فقه و اصول1- تحریر الجواهر (کتاب حج)
2- تحریر فتاوی الجواهر (کتاب حج)
3- شرح بر حج عروة الوثقی (فصل اقسام حج)
4- تعلیقات بر جامع احادیث شیعه مخصوصاً کتاب حج
ایشان بر بسیاری از احادیث این کتاب، حاشیههای متنی وسندی ارزشمندی نوشته اند تا در موارد نیاز ساده و قابل فهم باشد.
5- پژوهشهایی در احکام حج
6- برگزیدههایی از کتب فقهی و حدیثی و ... به ویژه آنچه با کتاب حج ارتباط دارد.
7- توضیح المسائل فارسی
8- دروس حج
9- دروس اجاره
10- دروس خمس
تقریرات این دروس به تفکیک هر درس در 6 مجلّد، تنظیم و منتشر شده که البتّه تنظیم کاملی نیست.
11- دروس نکاح
تقریرات این دروس به تفکیک هر درس به گونه ای نسبتاً مطلوب تنظیم شده است که تا کنون 20 مجلّد آن انتشار یافته است.
12- دروس صوم
13- دروس اعتکاف
14- دروس بیع
15- تقریرات پراکنده ای از دروس اساتید.
16- بحثهایی در تعادل و تراجیح.
17- بحثهایی در قاعده فراغ و تجاوز.
18- کتب مناسک حج (به فارسی و عربی و مناسک مختصری به فارسی با نام مناسک زائر مطابق با فتاوای معظم له)
19- المسائل الشرعیه (که رساله عربی ایشان است.)
به تازگی نیز کتاب «جرعه ای از دریا» که برگرفته از افادات ایشان میباشد، به اهتمام موسّسه شیعه شناسی چاپ شده است.
آثار معظم له در حدیث، رجال و درایه1ـ تعلیقات بر اکثر کتب حدیثی به ویژه درباره سند آنها، بالأخص در کتب اربعه.
2ـ دو تعلیقه بر رجال شیخ: تعلیقه کبیره (تا اواسط باب ما روی عن النبی صلی الله علیه و اله من الصحابه) در یک مجلّد، و تعلیقه صغیره (تا آخر کتاب) در یک مجلّد.
3ـ تعلیقات بر کتب رجالی همچون کتاب رجال نجاشی
کتاب رجال نجاشی با تحقیق دقیق معظّم له انتشار یافته است ،که البتّه در آن تنها به ارائه متنی صحیح ( نزدیکترین متن به متن مؤلّف با توجه به نسخه های موجود) اکتفا شده است.
4ـ دروس درایه و قواعد عامه علم رجال.
5ـ فهارس رجالی بر اسناد اکثر کتب حدیثی (بجز کتب اربعه) در مجلّدات بسیار.
این فهارس با دو روش «ترتیب الأسانید» و«أعلام الأسانید»، با تعیین «راوی» و «مروی عنه» تنظیم شده و از آنجا که در «معجم رجال الحدیث» و نیز در «تجرید اسانید الکافی» و «تجرید اسانید التهذیب» مرحوم آیتالله العظمی بروجردی، «فهرست رجالی کتب اربعه»(تا حدّ نسبتاً مطلوبی) ارائه شده، فهارس معظّم له به دیگر کتب حدیثی اختصاص یافته است.
6ـ اسناد اصحاب اجماع با تعیین راوی و مروی عنه (در پنج جلد)
معظّم له از «فهارس رجالی»، که سالها وقت و تلاش طاقت فرسا برای تهیّه آن، صرف کرده اند، در «بررسی مباحث رجالی» و «اثبات مبانی خاصّ خود» و نیز در «تعلیقاتی که بر اسناد احادیث» زده اند، استفاده شایانی نموده، و در کنار آنها از فهارس دیگر و نرم افزارهای رجالی بهره مند می باشند
برخی از اوصافی که دوستان و دوستداران ایشان برای معظّمٌ له برشمرده اند:پرهیز از شهرت طلبی، تواضع وفروتنی در مقابل دیگران حتّی کودکان وعوام مردم، برخورد احترام آمیز با همگان، پرهیز از مجادلات در سخن گفتن و درطرح مباحث علمی، تشویق طلّاب و راهنمایی آنها در استفاده بهتر از اوقات برای تحصیل علم وتقوا، مناعت طبع و پرهیز از تقاضا از دیگران، رفتار همراه با درایت وعقل و دوری از افراط وتفریط در برخورد با مسائل اجتماعی، حفظ شأن وجایگاه مرجعیّت، عنایت و اهتمام ویژه به گره گشایی از مشکلات مؤمنین، بیان مسایل حقّه و پرهیز از مجامله ومداهنه در بازگو کردن حقایق دینی وعلمی با بیان نیکو و همراه با استدلال علمی برای جلوگیری از رشد بدعت ها در جامعه، توکّل به خداوند ونهراسیدن از مخالفت افراد جاهل، حفظ ادب و اخلاق اسلامی در برخورد با همگان، انصاف در قضاوت نسبت به دیگران، بیان حکیمانه، عادلانه، حساب شده و دقیق (همراه با درنظر گرفتن شرایط جامعه) در شناساندن شخصیت های علمی، استفاده از اوقات برای ارتقاء فقه و شناخت دین در جامعه به ویژه در میان طلّاب واساتید، پرهیز از سخنان لغو و بی ثمر یا کم اهمّیّت، برقراری جلسات علمی و گعده های شیرین علمی و جلسات انس میان طلّاب و اساتید، ارتباط دوستانه و برقراری جلسات با سایر علماء ومراجع ونمایندگان آن ها، حمایت از طلّاب نخبه و پرورش استعدادهای برتر با تأسیس مرکز فقهی امام محمّد باقر علیه السلام که مرکزی پژوهشی و تحقیقاتی است که در جهات مختلف تولید علم و نشر آثار اسلامی فعّالیّت می کند و همچنین مدرسه فقهی امام محمّد باقر (علیه السلام) برای طلّاب سطح عالی و درس خارج و مدرسه علمیّه حضرت سیّد الشهداء(علیه السلام) برای طلّاب مقدّمات.
...........................................................................................................
[1]- مرحوم آیت الله العظمی زنجانی «قدس سره» در حاشیه کتاب سرگذشت یک ساله – پس از اشاره به مدرسه سید زنجان – آورده اند: نگارنده بیست و پنج سال در این مدرسه، تحصیل و تدریس کرده ام، بعد صیت فضیلت مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (اعلی الله مقامه) مرا به ارض اقدس قم کشید، روز دوم جمادی الثانیه هزار و سیصد و چهل و شش(1346) بار اقامت موقّتی در این شهر گشودم، ولی علاوه از جذبه مرحوم حاج شیخ که عزم رحیل ما را بدل به اقامت دائمی نمود، ابرهای سیاست نیز افق شهرهای دیگر را گرفت، ضرورت نیز مقتضی شد که در پناه حضرت معصومه (سلام الله علیها) باشیم.
الحمدلله بی بی عالم ما را در پناه خود به عزّت و آبرومندی نگه داشت؛ خصوصاً دو ماه و اندی (صحیح: سه ماه و اندی) از تشرّف من گذشته، خداوند عالم فرزندی به من مرحمت فرمود که عاجز از شکر نعمتش هستم(هشتم شهر رمضان). نام او را مرحوم والده به مناسبت این که این جا خانه موسی بن جعفر «علیهما السلام» است، موسی انتخاب کرد، رجاء دارم که در آینده وجود منشأ اثر مهم گردد.(برگی از تاریخ زنجان، چاپ شده در میراث اسلامی ایران، دفتر ششم ، ص 104)
همچنین حضرت آیت الله العظمی سیّد احمد زنجانی (قدس سره) در خاتمه کتاب الهدی إلی الفرق بین الرّجال والنساء می نویسد:
«وتمّ ذلک یوم عزیمة ولدی، الّذی هو اکبر ما أنعمه الله بی،«الآقا موسی»(وفّقه الله لما یحبّ ویرضی)،إلی النّجف الاشرف؛ لتکمیل درسه وتهذیب نفسه. اللهم اجعل غده خیراً من أمسه، واتمّ نعمتک ببقائه وخدمته لشرع جدّه (صلّی الله علیه وآله وسلّم)»
[2]- ر. ک. تقریرات کتاب خمس، آیت الله العظمی زنجانی سال سوم، جلسه 76
[3]- در باره فوائد نقل اقوال فقهاء ر. ک . دروس نکاح معظم له، جلسه 204، ص 4 ، جلسه 600، ص 2 و 3
[4]- دروس نکاح، جلسه 196، ص 3ف جلسه 364ف ص 2؛ دروس خمس، سال سوم، جلسه 25، ص 1-2، جلسه 73 و 74، ص2
[5]- دروس نکاح، جلسه 130 تا 133
[6]- دروس نکاح، جلسه 153، ص 2-7، جلسه 239، ص 6، جلسه 694، ص 5، جلسه 739، ص 1-5
منبع : پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله شبیری زنجانی